زمانی که بایدن کارش را آغاز کرد، چند مسئله مهم در حوزه سیاست خارجی در فهرست وعدههایش قرار داشت: دوباره به معاهده آبوهوایی پاریس ملحق شود، به سازمان بهداشت جهانی بپیوندد، ممنوعیت سفر مسلمانان به آمریکا را پایان دهد و به توافق هستهای با ایران بازگردد. اینکه او به وعده آخر عمل نکرد جای تعجب نداشت.
برخلاف سایر قضایا که به سرعت رفع و رجوع شدند، توافق با ایران یک معامله خطرناک است که در بطن خود آبستن رقابتجوییهای پرکشمکش در داخل و خارج از کنگره است.
بیش از ۴۰ سال پیش کارتر تمرکز خود را بر مسئله کنترل تورم ایالات متحده که بالاترین نرخ ۵۰ سال گذشته را داشت، نهاد و تردیدش در قبال سیاست ایران فاجعه آفرید. و همین تصمیم بود که میراث دوران ریاست جمهوری او را مشخص کرد.همچون امروزِ بایدن، کارتر خود را میان دو مخمصه گرفتار کرد: اعتبار بین المللی در خارج از کشور و تهدیدها علیه دولتاش در داخل.
در آن زمان طرفداران شاه مخلوع، از جمله کیسینجر، چنان جار و جنجال به پا میکردند تا از اینکه ایالات متحده رهبران اسلامی انقلاب ایران را طرد میکند، اطمینان حاصل کنند. درست زمانی که اروپاییها برای ارائه اعتبارنامههایشان به دولت جدید در سال ۱۹۷۹ صف کشیدند، نمایندگان کارتر غایب بودند.
فشار متحدان منطقهای آمریکا، از جمله انور سادات مصر، تردیدهایی را در مورد ارزش دوستی آمریکا ایجاد کرده بود –نکتهای که بر اساس خاطرات کارتر، ریگان، نامزد مشتاق حزب ریاست جمهوری برای ریاست جمهوری، در هر فرصتی از آن بهره میبرد.
تصور بر این بود که بهتر است آمادگی برای مواجهه با بحران با یک سیاست محتاطانه پیش برده و به عنوان اهرم فشاری به کار برده شود. نکته مغفول نزد کارتر و کابینه از هم گسیختهاش این بود که تصمیم قاطع و برگشتناپذیر مبتنی بر منافع ملی و اصول حقوقی، امتیاز ویژه یک قدرت بزرگ است.
بلاتکلیفی و بیارادگی باعث شد کارتر شاه را جهت معالجه و بدون رضایت دولت ایران به ایالات متحده بپذیرد – تصمیمی که از نظر اخلاقی به عنوان آزمون شخصیت آمریکایی در نظر گرفته میشود و به طرز عجیبی یادآور بحثهای امروز پیرامون عضویت مجدد در برجام است.
کارتر حتی خبر نداشت که ورود شاه مقارن با مقدسترین روزِ سال شیعیان در ایران است. هنگامی هم که اعضای سفارت ایالات متحده در ایران به گروگان گرفته شدند، بیعملی ایالات متحده به بنبستی منتهی شد که حتی دانشجویان ایرانی سازماندهنده این قائله هم تصورش را نمیکردند و در حالی که انتظار داشتند ماجرا در ۲۴ ساعت خاتمه یابد، در نهایت ۴۴۴ روز به درازا کشید.
همانگونه که کارتر در نهایت کارش دریافت، برخی از تصمیمات سیاست خارجی میتوانند حتی سهمگینترین مسائل داخلی را هم تحت الشعاع قرار دهند -اکنون جو بایدن هم دقیقاً با چنین آزمونی روبرو شده است. اکنون برنامه هستهای ایران رو به اتمام است و مذاکرهکنندگان تازه در حال تهیه نقشههایی برای بحث در مورد تمدید بندهای غروب آفتاب توافق، مهار موشکی و امنیت منطقهای هستند.
در ایران هم تصور دیگری به وجود آمده است: همپای اینکه بر شدت فعالیتهای هستهای افزوده شده، نامزدهای تندرو خود را مهیای انتخابات ریاست جمهوری میکنند، و وعدهی شکوفایی اقتصادی این کشور را از پسِ رکود اقتصادی ناشی از تحریمهای ترامپ و به واسطه توافق ۲۵ ساله جدید با چین میدهند، آیندهای که هرگز غرب نمی تواند برای ایران به ارمغان آورد.
بلاتکلیفی بایدن منجر به سختتر شدن موضع هر دو طرف و افزایش شدید ناامنی در خلیج فارس شده است. این وضعیت موقعیت بینالمللی واشینگتن را هم با مخاطره مواجه کرده است -دقیقاً همانند بلاتکلیفی ۴۰ سال پیش کارتر.
نکته اصلی این است که اگر برنامه ایران از کنترل خارج شود، امکان دارد اسرائیل به وعدههای خود مبنی بر حمله به تاسیسات ایران تحقق بخشد و در نهایت جنگی در خلیج فارس به راه افتد. در این صورت دامنه و تبعات مناقشه به سراسر منطقه و اروپا کشیده میشود، تنگه هرمز بسته میشود و تجارت جهانی را در تنگنایی سختتر از آنچیزی قرار میدهد که همین اخیرا با وقفه کوتاه در تردد در کانال سوئز به وقوع پیوست.
چنین جنگی بدترین بحرانهای داخلی را هم تحتالشعاع قرار میدهد و بایدن را هم به چیزی شهره میکند که کارتر به واسطه بحران گروگانگیری بدان مشهور شد.