یادمه اتحاد شوروی که داشت میپاشید یکی از اولین اخبار این بود: «استونیا، لاتویا و لیتوانی» از اتحاد جماهیر جدا شدند. کشورهای کوچک بالتیک که خیلیها اسمشان را نشنیده بودند و احتمالا هنوز هم جایشان را روی نقشه ندانند. سرنوشت این کشورها (و اسلوونیا) برای من همیشه جالب بوده:
یک عدد بهتون بدم: درآمد سرانه این سه کشور چیزی بین «۳۰ تا ۳۷» هزار دلار است با شاخص HDI بسیار بالا! در حالی که اوکراین و بلاروس و روسیه (سه جمهوری سابق USSR نزدیک بهشون) درآمد سرانه ۴ و ۷ و ۱۰ هزار دلاری دارند.
یعنی یک تفاوت تقریبا چهار برابری بین کشورهایی که تا ۳۰ سال پیش سرنوشت و ساختار حکومتی کمابیش مشابهی داشتند (البته در زمان شوروی هم به نسبت پیشرفتهتر بودند.) هر سه کشور برای چند دهه در قرن بیستم مستقل شدند و در زمان جنگ دوم جهانی به شوروی ضمیمه شدند و ۵۰ سال بعد استقلالشان را پس گرفتند.
حدسی که میخوام اشاره کنم نقش فرهنگ و زیرساخت در عملکرد بلندمدت کشورها است. به عنوان یک آزمایش طبیعی میبینیم که سه کشور کوچک (با عناصر فرهنگی نزدیکتر به اسکاندیناوی و فنلاند) را به زور ۵۰ سال تحت حکومت کمونیستی در میآورند ولی وقتی دوباره مستقل میشوند، مشخصات عمیق و پایدار کشور کار خودش را میکند و دوباره اینها را تبدیل به کشورهایی نوآور، ثروتمند و دموکراتیک میکند که از برخی جهات – مثلا علم و فناوری – الگوی کشورهای دیگر شدهاند.
اگر قبلا نشنیدهاید، شاید براتون جالب باشه که Skype در استونیا درست شد و این کشور الان یکی از هابهای مهم استارتآپ در اروپا است.