همه میدانیم که نقطه اوج درآمد سرانه اقتصاد ایران در تاریخ ثبتشده کشور سال ۱۳۵۵ است. اگر این سال را پایه و متوسط درآمد سرانه آن سال را ۱۰۰ فرض کنیم، در پایان سال ۱۳۹۷ این عدد به حدود ۷۰ کاهش پیدا کرده است.
ما از سال ۱۳۵۵ تا سال ۱۳۶۷ شاهد سقوط شدید درآمد سرانه بودهایم که در این سال درآمد سرانه به کف رسیده که حدود ۴۰ بوده است.به زبان سادهتر در فاصله سالهای ۵۵ تا ۶۷ متوسط درآمد سرانه یک ایرانی معادل ۶۰ درصد کاهش پیدا کرده است. از سال ۶۷ تا ۹۷ در مسیر بهبود بسیار ملایم قرار گرفتهایم بهگونهای که این عدد به حدود ۷۲ رسیده است که نشان میدهد اقتصاد ما هنوز نتوانسته است کاهش قابل توجه یک دهه اول را ترمیم کند و در حال حاضر نسبت به سال ۵۵ با حدود ۳۰ درصد کاهش درآمد سرانه مواجهایم.
در طرف دیگر قضیه، اما اگر متوسط سرانه مصرف در سال ۱۳۵۵ را معادل ۱۰۰ در نظر بگیریم این عدد در پایان سال ۱۳۹۷ کمی بیش از ۱۵۰ است. یعنی از سال ۵۵ تا ۹۷ متوسط مصرف سرانه ۵۰ درصد هم افزایش یافته است. این روند نشان میدهد که ما با یک تناقض یا پارادوکس مواجه هستیم.
این پارادوکس اینگونه است که اگر شما بگویید که درآمد سرانه امروز ما نسبت به سال ۵۵ حدود ۳۰ درصد کمتر است بلافاصله به شما میگویند آمار شما غلط است چون در حال حاضر میبینیم رفاه مردم بیشتر شده و کالاها و خدمات گستردهتری از آب و برق گرفته تا خودرو و یخچال و جاروبرقی در اختیار مردم قرار گرفته است و با آنچه شما میگویید جور در نمیآید.
این دیدگاه موید همان افزایش ۱/۵ برابری مصرف است. از اینرو متوجه میشویم که مصرف ما تحت تاثیر مولفه یا مولفههایی غیر از درآمد افزایش پیدا کرده است. پس ما با این تناقض مواجه هستیم که چگونه مصرف رشد یافته در حالی که درآمد کاهنده بوده است.
آموزههای اولیه اقتصاد کلان به ما میگوید رشد مصرف در بلندمدت مساوی با رشد درآمد است؛ نتیجه اول اینکه روند تناقضآمیزی که در اقتصاد ما وجود دارد، نمیتواند ادامهدار باشد و ناگزیر این دو عدد باید مساوی شوند و بازهم آموزههای اقتصاد به ما میگوید که آن متغیری که مقدار بیشتری دارد خود را با متغیر به مقدار کمتر تطبیق میدهد. یعنی مصرف کاهش مییابد تا به درآمد برسد.»