این روزها زیاد می شنوم که نماینده مجلس باید متخصص باشد تا بتواند در قانون گذاری موثر عمل کند، به ویژه گفته می شود الان که وضع اقتصاد خوب نیست، اقتصاددان ها بهتر می توانند باری از دوش ملت بردارند.
این حرف در ظاهر نادرست به نظر نمی رسد، ولی سخنی ناروا است که یک نکته اساسی را ندیده می گیرد!
وکالت مجلس یک سمت سیاسی، تاکید می کنم سیاسی، است، مهمترین به اصطلاح تخصص برای آن هم چیزی جز سیاست ورزی نیست.
وکیل مجلس بیشتر باید زیرکی و شم سیاسی داشته باشد، تا تخصصی مثل اقتصاد و جامعه شناسی و مانند آن.
او که زیر فشار بالای سیاسی و نهادی فعالیت می کند، باید بتواند در میان تقاضاهای نهادی و سیاسی متعارض موضعی مناسب انتخاب کند، توان رایزنی (لابی) و مذاکره بالا داشته باشد و البته بتواند از نظرات گوناگون و گاه متعارض اهل تخصص هم بهره مناسب بگیرد.
از یک طرف باید حواسش به حوزه انتخابیه خودش باشد تا دفعه بعد رای بیاورد و از طرفی دیگر منافع ملی را هم پیش چشم داشته باشد، مدیریت این کار دشوار بیشتر به سیاستمداری و شم سیاسی نیاز دارد تا تخصص به مفهوم متعارف!
از این بگذریم که مسائل مجلس در حوزه تخصص های مختلفی است و مثلا فقط بحث های اقتصاد مطرح نمی شود، جای آدم متخصص اعم از اقتصاددان، جامعه شناس و … در دیوانسالاری دولت و در بهترین حالت مرکز پژوهش های مجلس است که بازوی مشاوره ای و علمی اهالی بهارستان به شمار می آید.
تجربه جهانی هم چیز جز این نمی گوید، اتحادیه بینالمجالس (آی پی یو) پنج معیار کلی را برای ارزیابی یک مجلس (پارلمان) خوب پیشنهاد کرده است.
نمایندگی (فرصت برابر برای همه گروههای سیاسی و اجتماعی)، شفافیت (باز عمل کردن و شفاف بودن رویهها و تصمیمگیری ها)، در دسترس بودن (مشارکت شهروندان و جامعه مدنی و شنیده شدن صدای آنها در تصمیمگیریها)، پاسخگویی (گزارش دادن به شهروندان و امکان نظارت بر پارلمان) و اثربخشی (کارآمدی در رویهها و استقلال نهادی و بهرهگیری دانش علمی و حرفهای).
می بینیم که معیارهای کارآمدی یک مجلس هم به اصطلاح سیاسی است تا تخصصی.
خلاصه در این وضع بلبشوی فعلی باید بیشتر دنبال سیاستمدار بود تا متخصص، نمی توانم حسرت خودم را از نبود سیاستمداران برجسته در این دوره دشوار تاریخی در کشور پنهان کرد.
والله اعلم.