عنوان «جرماولیها» عنوان چندان مناسبی برای نامیدن افراد نیست و جایگاهی نیز نه در حقوق جزا و نه در جرمشناسی دارد. در جرمشناسی و همچنین حقوق جزا بحث «تکرار جرم» قابل بررسی است و به کسانی که مکرراً جرمی را انجام میدهند یا مجرمانی که جرم برای آنان تبدیل به عادت، شغل و حرفه شده است اطلاق میشود.
به صورت طبیعی هر فردی ممکن است مرتکب جرم شود اما آنچه در اصل مطرح است، این نکته است که چرا ما نتوانستیم «جرماولیها» را با مجازات مناسب، اصلاح و تربیت به جامعه بازگردانیم که جرم برای آنان مبدل به حرفه نشود. ما شاهد دو اتفاق در جامعه هستیم ، نخست پایین آمدن سن مجرمان است؛ این مجرمان بیشتر و حرفهایتر میشوند.
چراکه از سن کمتری به این راه کشیده شدند، تمرین کردند و آمار جرائم در جامعه بالا خواهد رفت. روی این موضوع باید مفصل کار شود اما متاسفانه به دلیل شرایط اقتصادی، اجتماعی، ناکارآمدی آموزش و پرورش و ناکارآمدی سیاستهای مختلف ما شاهد پدیدهای هستیم که سن جرم (در جرائم مختلف متفاوت است) پایین آمده است.
بحث دوم دلایل ارتکاب جرم در میان افرادی است که برای نخستین بار مرتکب جرم میشوند. تصور بر آن بود که با تشدید مجازات میتوان مشکل جرم را برطرف کرد یا دادگاهها و زندانها را گسترش دادیم و فکر کردیم تنها با مجازاتهای کیفری، با اتکا به حقوق جزا و سرکوب است که میتوان با جرم مقابله کرد. برای ثمربخش کردن تلاشها باید به سوی نهادهای اجتماعی و اجتماعی کردن وقوع جرم حرکت کرد.
زمانی که قبح یک جرم بریزد، بستر جامعه برای ارتکاب آن نیز افزایش مییابد. به طور مثال قبلاً برای سیگار کشیدن، نگاه جامعه مثبت نبود اما بعد از باز شدن جامعه و عادی شدن آن و همچنین نشان دادن آن در فیلمها، ارتکاب جرمی که خود ممکن است بستر انجام بقیه جرائم نیز باشد، رخ میدهد. به تدریج این موضوعات به مواد مخدر، سرقت و درگیریها و نزاعها کشیده میشود و با گسترش جرماولیها روبهرو میشویم.
گرچه آمار نشان از افزایش جرائم اقتصادی دارد اما به شخصه بیشتر از بحرانهای اقتصادی، بحرانهای هویتی را در افزایش جرائم مالی مقصر میدانم. از یک لحاظ اکنون نسبت به ۵۰ سال قبل سطح رفاه افراد بیشتر شده است اما در آن زمان پدران به فرزندان یاد میدادند که برای کسب ثروت عجله نکنند و باید سالیان سال تلاش کنند. اما اکنون عجله و شتابی در پولدار شدن در جامعه وجود دارد که این بحران هویتی که ایجاد شده چون از بین رفتن صبر و قناعت، مشکلساز شده است.
زمانی این امکان فراهم نیست که فردی از راه مشروع درآمدزایی کند این در حالی است که آموزش صبر نیز ندیده است در نتیجه فکر میکند چون در حال حاضر به چیزی نیاز دارد باید سریعاً فراهم شود و این سببساز وقوع جرم میشود. گرچه اقتصاد نقش مهمی دارد اما نمیتوان تمام بار وقوع جرم را به دوش آن انداخت. با بررسی جرائم و پروندههای حقوقی متوجه میشویم که گاهی دلیل سرقت در میان نوجوانان تامین نشدن یک لذت است نه یک نیاز و دست به سرقت آیفون میزند چراکه موبایل خود را معمولی میداند.
این موضوع از مباحثی است که به آموزش بردباری و صبر در جامعه برمیگردد و بدون رعایت کردن این اصول ریشه همه جرائم را اقتصادی فرض میکنیم. در تایید این حرف باید اشاره کنم به پروندههایی که خود در دادگاهها با آن مواجه هستم. بسیاری از افرادی که دست به ارتکاب به جرم میزنند، شرایط مالی مناسبی دارند و گاه متمول هستند اما اختلاس میکنند.
یک حس رقابت و زیادهخواهی میان افراد ایجاد شده که باعث شده کوه یخ جرائم مالی و اقتصادی دیده نشود گرچه بالای کوه یخ هم دیده میشود که مربوط به بحران اقتصادی است اما درصد کمی از علل جرائم را تشکیل میدهد. فقر هویتی و فقر نوعدوستی است که بخش زیرین کوه یخی و گسترده جرائم را دربر میگیرد.
همه این عوامل در کنار یکدیگر سبب ناامنی بیشتر جامعه شده است و با نگاه به بلندتر شدن دیوارهای منازل و آمار خرید قفل بهتنهایی میتوان تصویری بزرگتر از آنچه جامعه با آن روبهروست به دست آورد. برای جرائم اقتصادی که توسط مدیران کل و افراد سمتدار رخ میدهد مگر شغل ایجاد نشده است، پس چرا دست به جرم میزنند؟ اگر بخواهیم در مقابله با این جرائم موفق باشیم باید نهضتی در جامعه راه بیفتد که بیشتر نهضتی فرهنگی است /تجارت فردا