دست کم ۱۰ و بلکه ۱۵ سال است که هدف استراتژی اسرائیل (اشغالگر) قرار دادن جمهوری اسلامی ایران به جای خود به عنوان سیبل هدفی بین اعراب و بلکه مسلمانان بوده است.
هیچ گمانی نداشته و بارها بازگو کرده ام که مناسبات اعراب- اسرائیل حداکثر در ۲۰۲۰ آغاز خواهد شد. به اغلب احتمال تا ۲۰۲۲، یا پایان ۲۰۲۳، بیشتر و بلکه همه کشورهای جنوب خلیج فارس پای در راه مصر، اردن و امارات نهاده و مناسبات تنگاتنگ پنهان کنونی خود با اسرائیل را آشکار خواهند ساخت.
ولی چرا این سلسله دوم(پس از مصر و اردن) با امارات آغاز شد؟! چرا امارات خطر کرده و پیشگام این کاروان شده است؟! چرا پنج عضو دیگر شورای همکاری، یعنی عربستان، عمان، قطر، کویت و بحرین به عنوان بُزجلودار برگزیده نشدند و این مسئولیت به امارات متحده عربی واگذار شد؟! در حالی که کمترین گمانی ندارم این رشته سر دراز دارد. چرا؟
۱- اهمیت بازرگانی
چرا جمهوریاسلامی واکنش رسمی دیپلماتیک در خوری نسبت به امارات نشان نداد؟ چرا حتی بر پایه عرف بین الملل، بالاترین نماینده ایران در امارات فراخوانده نشد؟ و…
پاسخ به این پرسش ها روشن است:
زیرا امارات شریان اصلی کنونی فعالیت های بازرگانی- بانکی جمهوریاسلامی است. زیرا هزاران شرکت اماراتی با مدیریت و سرمایه ایرانی در این کشور کار چنین تبادلاتی را انجام میدهند. به گمانم تصمیم سازان جمهوری اسلامی نمی خواهند با امارات به عنوان کانون اصلی بازرگانی دریایی ایران درگیر شوند.به گمانم واشنگتن ، تل آویو و ابوظبی، به این درز استراتژیک ایران بس آگاه بوده اند.
۲- دو پیشرفته
اسرائیل(اشغالگر) و امارات، بین ۱۶ کشور تشکیل دهنده خاورمیانه و بلکه ۲۶ کشور خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز، از هر زاویه ای پیشرفته ترین دولت های هسته جهان اسلام به شمار می روند. روشن است که هر دو کشور نیازمند پیوستگی ارتباطات کلان باشند.
۳- نیازهای دفاعی
امارات طی گفتگوهای سه جانبه اش برای رسمی سازی مناسباتش با اسرائیل، بی گمان خواهان دریافت پیشرفته ترین تسلیحات نظامی تهاجمی بوده است. به عنوان نمونه در آینده بس نزدیک، بین ۲۵ کشور مناطق مذکور، تنها این دو کشورند که دارای هواپیمای رادار گریز اف-۳۵ خواهند شد.
۴- امن ترین
بین شش کشور شورای همکاری خلیج(فارس)، امارات متحده عربی نسبت به بحرین، کویت، قطر، سعودی و عمان، امن ترین کشور از دیدگاه درونی- برونی است.