نشست احتمالی و قریبالوقوع نمایندگان ارشد ایران، اتحادیه اروپا و آمریکا با میانجیگری قطر در دوحه کلید باز شدن قفل بنبست مذاکرات برجام است.
رایزنیهای هفته گذشته ایران با چین و روسیه زمینه را برای این نشست فراهم کرده است. سفر نسبتا موفق جوزف بورل به تهران این امکان را فراهم کرده که اجلاس دوحه روی اختلافات ایران و آمریکا متمرکز شود و با نزدیک شدن ایران و آمریکا به یکدیگر، زمینه برای امضای توافقنامه اجرای برجام فراهم شود.
تقریبا تمام طرفهای ذینفع در برجام متقاعد شدهاند که امضای این قرارداد منافع همه آنها را تامین خواهد کرد؛ اما این نشست احتمالی و مهم با اماواگرهایی روبهروست که به نظر میرسد تا حدودی کار را دشوار خواهد کرد.
ابتدا موضوع جنگ اوکراین است که هنوز افق روشنی پیش روی آن نیست؛ تا زمانی که این جنگ با همین شدت ادامه داشته باشد، برجام گروگان روسیه خواهد بود. چون مسکو امضای برجام را با منافع کنونی خود در جنگ اوکراین در تعارض میبیند.
تعلیق موقت حضور ایران در بازار انرژی بخصوص غیرفعال بودن ایران در باز جهانی گاز به روسیه امکان فشار بر اروپا را افزایش میدهد.
اروپا بدون یافتن یک جایگزین مطمئن برای گاز دائم تحتفشار روسیه است. در کوتاهمدت ممکن است برخی منابع جایگزین فشار بر اروپا را کاهش دهد؛ اما این منابع در درازمدت قابلاعتماد نیست.
در واقع، منابع گاز ایران قابلچشمپوشی نیست. اروپا روی گاز ایران برای ایجاد تعادل با روسیه حساب کرده است. آمریکا و اسرائیل هم در درازمدت قادر به تحمل از دست دادن حمایت اتحادیه اروپا نخواهند بود و مجبورند از این متحد قدرتمند و قدیمی خود حمایت کنند.
اما موضوع دیگر، استمرار وضعیت عدمتعادل در خلیجفارس است که تبعات ژئوپلتیک آن برای غرب زیاد خواهد بود.
کشورهای عربی با عادیسازی روابط با اسرائیل دنبال یک جهش اقتصادی بزرگ هستند و یکی از ضرورتهای آتی این جهش، آرامسازی منطقه و احساس امنیت است که علیالقاعده بدون روابط عادی و راهبردی با ایران چنین امکانی وجود ندارد.
استمرار وضع کنونی به گسترش دامنه نفوذ روسیه و چین در منطقه منجر میشود که فاجعه راهبردی آن برای منافع غرب قابلمحاسبه نیست.
امضای برجام برخلاف شرایط قبل از جنگ اوکراین برای اروپا، آمریکا و کشورهای عربی حیاتی است و اگر ایران این شرایط را بهخوبی درک کرده باشد، با دیپلماسی قوی میتواند منافع سرشاری را نصیب خود کند؛ بهشرط اینکه بهجای بازی در زمین دیگران، در زمین منافع خود بازی کند و با تلفیق آرمانهای سیاسی و منافعملی، به سیاست واقعگرایانه متکی باشد.