«کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند». این زیرنویس عکسی است که در سال ١٣۵۴ در یکی از روزنامههای ایران چاپ شده بود اما خب چرخ روزگار چرخید و کار به جایی رسید که ژاپنیها حتی برای پذیرش کارگران ایرانی هزار شرط میگذارند.
ژاپن اما تنها کشوری نیست که در طول ۴٠ سال اخیر به اندازۀ چهل هزار سال نوری از ما پیشی گرفته است، زمانی که ایرانیها در کارخانهٔ «ایران ناسیونال» در کار تولید و مونتاژ پیکان بودند مردم کرهٔ جنوبی در کارخانهٔ «کیا» دلشان به تولید دوچرخه خوش بود اما امروز همان کره و همان کیا، خودروهایی میسازد که در بازارهای آمریکا به فروش میرسند. میگویند سود خالص دو شرکت «الجی» و «سامسونگ» کره از کل فروش نفت ایران بالاتر است.
تا همین ۴۰ سال پیش چین هم حرفی برای گفتن نداشت و کشوری بود فقیر، پرجمعیت ، هر لحظه در آستانۀ مصیبتی تازه اما چین بدبخت دیروز، امروز به جایی رسیده که از سوزن خیاطی تا ماهواره را میسازد.
چینیها تا همین سه چهار دههٔ پیش حتی یک کیلومتر اتوبان نداشتند و اینک یکی از بزرگترین شبکههای بزرگراهی دنیا متعلق به چین است.
مالزی هم ماجرایی مشابه دارد، ٢۵ سال پیش که دکتر «ماهاتیر محمد» مطب خود در آمریکا را به مقصد دفتر نخست وزیری مالزی ترک کرد روی تابلوی کوچکی بر در مطبش نوشت: «دکتر برای معالجه به کشورش رفته و به زودی بازمیگردد» و به زودی هم برگشت زیرا برای رساندن کشوری که اکثر مردمانش بالای درخت زندگی میکردند به آنجایی که هم اکنون هست تنها ٢۵ سال تلاش و برنامهریزی کافی بود.
اماراتمتحده هم نمونهای دیگر است، امارات هر چند کشوری صنعتی که دارای فناوریهای خاص خود باشد نیست اما شیوخ عرب توانستند در کوتاه زمانی یک صحرای لمیزرع را به یکی از مراکز بزرگ تجاری-توریستی جهان تبدیل کنند، یکی از ایرانیانی که از دهها سال پیش در دوبی قهوهخانه داشت و هنوز هم دارد تعریف میکرد که تا ٣۵ سال پیش اهالی دوبی کنار ساحل میرفتند و به دریا نگاه میکردند تا ببینند لنجهای ایرانی کی از راه میرسند تا برایشان آب شیرین بیاورند.
ادامه دادن این فهرست کار چندان مشکلی نیست و افزودن نام کشورهای دیگری مثل هند، ترکیه، سنگاپور و آذربایجان و ارمنستان و … چیزی جز حسرت بیشتر به دنبال نخواهد داشت.
ما هم در این میان یا واقعاً نمیفهمیم و یا خودمان را به نفهمی زدهایم و هنوز در بحثهای کلان به اجماع هم نرسیدهایم، هنوز بر سر این دعواست که اقتصادمان چه الگویی داشته باشد، هنوز بعد از ۴٠ سال حکومتداری در تعریف جمهوریت و اسلامیت بحث و جدل میکنیم یا دربارۀ نقش و میزان مداخلهٔ حکومت در زندگی فردی افراد اختلاف داریم هنوز در پیچ سنت و مدرنیته گیر کردهایم و همایش برگزار میکنیم. البته شاید در شرایط فعلی گفتن چنین حرفی بیشتر به لطیفه شباهت داشته باشد ولی باور کنید ما هم میتوانیم اگر بخواهیم.