سیاستمداران تمایلی ندارند تا نوسان قیمتها را نتیجه عملکرد خودشان بدانند و نام آن را تورم گذارند؛ چراکه تورم یک اصطلاح علمی است که راهحلهای اثبات شدهای در تمام دنیا داشته و دارد.
دولت با نامگذاری نوسان قیمت به اسم «گرانی»، در قامت یک قهرمان ظاهر شده و به جنگ گرانفروشان میرود. درحالیکه در واقعیت، آنچه رخ داده تورم است که ریشهاش در انباشت تعهدات دولت و انبساط بودجه و استقراض دولت از بانک مرکزی یافت میشود؛ عواملی که دولت در آنها نقش کلیدی را بازی کرده است!
سیاستمداران مایل نیستند که این موضوع را بهعنوان تورم بشناسند و دوست دارند بگویند که گرانی وجود دارد تا مسوولیت به گردن تولید کنندگان بیافتد و نتیجه آن جنگ دولت با گران فروشان میشود که نقطه شروع دیالوگ مخرب بین دولت و بنگاه اقتصادی است.
دولت نسبت به افزایش قیمتها به بنگاهها هشدار میدهد و از سویی میگوید که قواعد کار و دستمزد را خود تنظیم میکند، در مقابل بنگاه ادعای زیانده بودن را دارد که دولت در واکنش شروع به امتیاز دادن در زمینه انرژی، منابع طبیعی، پایین نگه داشتن نرخ ارز برای واردات مواد اولیه، کاهش رقابتپذیری با کالاهای خارجی و پایین آوردن نرخ تسهیلات سیستم بانکی میکنند. که این مجموعه ای اشتباه را برای اداره بنگاه و اقتصاد سبب می شود.