این روزها شخصیتهای سیاسی که قصد نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده را دارند درباره اهمیت حمایت از سهامداران متضرر شده صحبت میکنند. برخی در قالب فیلم های تبلیغاتی از پشت پرده های بورس می گویند و تلاش دارند اتفاقات این بازار را به اراده ای در پشت پرده سوق دهند.
به نظر میرسد اتفاقات بورس از یک موضوع تخصصی به یک پروپاگاندای سیاسی تبدیل شده است. در ماههای اخیر دستگاههای حاکمیتی اقداماتی را برای جلوگیری از نزول شاخصهای بورس انجام دادهاند.
اختصاص یک درصد از منابع صندوق توسعه ملی به بازار سرمایه، مجوز بانک مرکزی به بانکها برای پرداخت وام به کارگزاریهای بورس، تغییر دامنه نوسان قیمت سهام و افزایش سقف خرید اعتباری سهام از جمله اقداماتی بوده که برای حمایت از بازار انجام شده است.
معاملهگران بزرگ حقوقی به واسطه بالا بودن ارزش سبد سهام توان متنوعسازی سبد خود و پوشش ریسک را داشتهاند و از مشورت سرمایهگذاری حرفهای بهره بردهاند. نهادهای مالی، موسسات سرمایهگذاری و شرکتهای سبدگردانی که به حقوقیها موسوم هستند به دادههای پردازش شده دسترسی دارند و توان تحلیل مالی سهام شرکتها را دارند.
بعلاوه برخی از آنها که به نهادهای حاکمیتی نزدیک هستند گاهی به اطلاعات نهانی نیز دسترسی دارند، اطلاعاتی که بر تغییرات قیمتها و به تبع آن در سود و زیان آنها تاثیر میگذارد.
گروه دوم نوسانگیرها هستند، افرادی که عمدتا از تحلیل تکنیکی استفاده میکنند و به روندهای بلندمدت بازار توجهی ندارند و تمرکز آنها بر نوسانات قیمتی کوتاه مدت است. این دسته از افراد در شرایط رکود هم توان دستیابی به سود را دارند.
اما دسته سوم سهامداران خرد هستند که ارزش سرمایهی هر یک از آنها قابل توجه نیست و اغلب در یک سال اخیر وارد بازار سهام شدهاند. این گروه به واسطه آن که به اطلاعات پردازش شده دسترسی ندارند و تخصص لازم را برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شرکتها و بررسی وضعیت اقتصادی و مالی صنایع بورسی ندارند در تله شایعات میافتند و رفتارهای هیجانی دارند. در یک سال اخیر بسیاری از افت و خیزهای بازار و تشکیل صفوف خرید و فروش ناشی از رفتار تودهای سهامداران خرد بوده است.
سهامداران که دیر به قافله پرسر و صدای بازار سهام در نیمه سال ۹۹ رسیدند پس از شکلگیری روند نزولی قیمتها از مرداد به این سو دچار زیانهای هنگفتی شدند. خیلیها داراییهای خود را فروخته و پساندازهایشان را وارد بورس کرده بودند که در نهایت درصد زیادی از آن را از دست دادند. فردی که در نیمه مرداد ۱۰۰ میلیون تومان سهام خریده باشد امروز ارزش سبد سهام او به طور متوسط ۴۰ درصد کمتر شده است. اگر با این مبلغ تنها سهام ایران خودرو را خریده باشد امروز ارزش سهام او ۴۳ میلیون تومان است.
در صورت خرید شستا سرمایه او ۳۲ میلیون تومان و اگر سهام صنایع پتروشیمی خلیج فارس را خریده باشد ارزش سهامش ۲۶ میلیون تومان شده است. در نتیجه این دسته از سهامداران بیپناهترین گروه در بورس ایران هستند. گروهی که با وعده و تشویق دولتمردان به بازار سهام اعتماد کردند و پس از دست دادن سرمایه و اعتماد خود راه خروج از بازار را در پیش گرفتند.
این وضعیت شبیه به تجربه موسسات مالی غیرمجاز است که با وعده نرخهای سود بالا بسیاری از افراد در آنها سپردهگذاری کردند و پس از ورشکستگی این موسسات سپردههایشان را از دست دادند.از ابتدای دهه نود موسسات مالی برای جذب سپردههای مردم اقدام به پرداخت نرخهای سود بالا کردند و برای آن که از عهده این نرخها بر بیایند وام و تسهیلات زیادی پرداخت کردند.
بسیاری از این وامها بازپرداخت نشد و این موسسات برای جبران کسری خود مجبور شدند با وعده نرخ سود بالاتر به جذب سپردهی بیشتر روی بیاورند و به ورشکستگی این موسسات منجر شد. اتفاقی که با اعتراضات و تجمعات فراوانی همراه بود و به اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ نیز منجر شد. در نهایت بر اساس تصمیمات سران سه قوه، به همه سپرده گذاران مبلغ مشخصی از اصل سپردهشان پرداخت شد و اعلام شد که تا سقف یک میلیارد تومان از اصل سپرده ها و با حذف سود سپرده، پرداخت خواهد شد.
سپردهگذاران بزرگ که بخش بزرگی از سپرده موسسات به آنها تعلق داشت به وسیله اهرمهای فشار و لابیهای سیاسی توانستند حاکمیت را مجبور کنند تا ۳۰ هزار میلیارد تومان از منابع بانک مرکزی را صرف تسویه بدهی موسسات کند.
از هفته اول مهرماه تا به امروز بیش از ۵۱ هزار میلیارد تومان نقدینگی حقیقی از بازار خارج شده است. انتخابات نزدیک است و حمایت از بورس یکی از محورهای تبلیغات نامزدهای انتخابات خواهد بود.