در علم اقتصاد اصل بنیادین آن است که پس اندازکنندگان با خودداری از مصرف حال و انجام پس انداز، به دنبال تامین مصرف آینده خود و فرزندانشان هستند و طبیعتا دنبال کسب بالاترین بازدهی از پس انداز انباشته خود در دارایی ها(سپرده، طلا، ارز، مسکن، سهام، اشیاء عتیقه، آثار هنری و…) با احتساب ریسک هستند(شامل درآمد دارایی و افزایش قیمت آن).
اگر سیاستگذار به این فکر باشد که هدف اول صاحبان پس انداز تامین مالی و کمک به تولید است، معلوم است که توقعی اشتباه و ارزیابی نادرست از رفتار صاحبان پس انداز دارد.
هنر سیاستگذاری این است که صاحبان پس انداز را ترغیب کند درست در جایی پس انداز خود را سرمایه گذاری کنند که از نظر خودشان بالاترین بازدهی با احتساب ریسک را دارد و در عین حال همان پس اندازها در تامین مالی فعالیتهای اقتصادی به کار میرود.
این به معنی تقسیم کاراست که پس انداز کننده دنبال بازدهی بالا، استفاده کننده از پس انداز دنبال کسب سود از کسب وکار تامین مالی شده توسط پس انداز، و دولت دنبال تضمین ثبات اقتصاد کلان برای وقوع این امر است.