بلندپروازی هسته ای تهران در دوران محمدرضا پهلوی آغاز شد. در طول جنگ ایران و عراق اما ایران تصمیم به پیگیری برنامه هستهای گرفت. با این حال، ایران تا زمانی که به این جایگاه هستهای برسد مسیر ناهمواری در پیش دارد
نخبگان ایرانی احساس عمیقی از قربانی شدن تاریخی دارند که بر اساس میراث شیعه (از قرن هفتم میلادی) و ویژگی های ایرانی شکل گرفته است، ایران ماجراجویی ها و تهاجم مکرر خارجی را تجربه کرده است که از ضعف آن سوءاستفاده شده است.
همچنین درس های هشداردهندهای در مورد آنچه به طرز فجیعی برای امثال رهبران لیبی و عراق -معمر قذافی و صدام حسین- پس از کنار گذاشتن انگیزههای هستهای رخ داده است، در مقابل رهبران ایران وجود دارد.
اما به همان اندازه، ایران خود را به عنوان یک تبار افتخار آمیز و یک تمدن بزرگ با علایق وسیع در نظر می گیرد، تمدنی که از آسیای مرکزی تا خلیج فارس تا دریای مدیترانه گسترده شده است. این منافع صرفاً سرزمینی نیست بلکه قومی ، مذهبی و کاربردی است و نه تنها به شیعیان مسلمان بلکه به جنبههای دیگر هویت ایرانی به عنوان کشوری با اکثریت مسلمان مربوط می شود.
از نظر بسیاری از رهبران ایران از جنگ جهانی دوم، ایران نه تنها سزاوار جایگاه بهتری بوده است، بلکه (حداقل در حال حاضر) تنها با برنامه فعال هستهای و ذخیرهسازی ظرفیت لازم برای توسعه آن است که میتواند جایگاه واقعی خود را تضمین یا تثبیت کند. این امر بارها به رهبران ایران این امکان را داده است که قدرتهای بزرگ جهان را مجبور کنند که ایران را جدی گرفته و بنشینند و بارها و بارها در مورد موضوع هستهای مذاکره کنند.
بنابراین ایران را قادر می سازد تا در ازای امتیازات هستهای نمادین ، انگیزههای خود را برآورده کند. به عبارت دیگر ، نه تنها اقدامات هستهای ایران، بلکه دیپلماسی هستهای طولانی مدت، یک احساس اهمیت را در تهران تقویت می کند. بنابراین دستیابی به یک توافق هستهای باز که این ابزار گرانبها را هدر دهد ، برای ایران قابل قبول نیست!
دومین عامل در تصمیم گیری ایران، ارزیابی موجود میان برخی تندروها است که اگر تهران از آستانه هستهای عبور کند، جامعه بین المللی در نهایت یاد میگیرد که آن را به عنوان واقعیت موجود بپذیرد. صاحبان این دیدگاه معتقدند که حتی اگر اعتراضات خارجی، تحریم ها و اقدامات خرابکارانه علیه تلاشهای هستهای ایران صورت گیرد، پس از اتمام این فرآیند، همانطور که در مورد هند، پاکستان و اخیراً درباره کره شمالی اتفاق افتاده است، مخالفان تسلیم خواهند شد.
یکی از عوامل تعدیل کننده حرکت ایران به سمت هستهای شدن، یک مفهوم عمیق با ریشههای اسلامی است که به عنوان یک اصل فرهنگی شیعه، یعنی صبر و استقامت استراتژیک بسیار تبلور یافته است. رهبران ایران تلاش های هستهای تهران را بیشتر به عنوان یک ماراتن میبینند و نه یک دوی سرعت.
از سال ۲۰۰۳، برخی گروههای سیاسی ایرانی برای حفظ هدف خود در جهت نزدیک شدن به آستانه هستهای با احتیاط پیش رفتند، بنابراین وضعیت این کشور در مواقع مختلف، بین پیگیری قاطعانه انگیزههای هستهای خود و اقدامات تاکتیکی (به صورت موقت) در رفت و آمد است. این سازشها همچنین با فتوای مذهبی که دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی از جمله سلاح هستهای را منع میکند، ممزوج شده است.
همانطور که مکرراً توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی مستند شده است ، حتی پس از انعقاد توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ ، ایران به طور مداوم همکاری تعیینشده با آژانس بین المللی انرژی اتمی را برای حفظ مشروعیت خود ادامه داده است و به طور جامع ماهیت مسالمت آمیز برنامه خود یا “صحت و کامل بودن” اجرای تعهدات خود را با تأکید بر امضای پیمان منع گسترش سلاح های هستهای نمایش میدهد.
تهران حتی اکنون که به طور گسترده ای از تعهدات برجامی فراتر رفته، اما هرگز به طور رسمی تعهدات خود را بر اساس توافق هستهای کنار نگذاشته است و یا اخیراً، ایران ماه ها در از سرگیری مذاکرات وین تعلل کرده و در عین حال بارها به طور رسمی گفته است متعهد به انجام آن است!
بنابراین هنگامی که به نظر می رسد ایران برای نزدیک شدن به آستانه هستهای جدیتر است جهان به سرعت در حال نزدیک شدن به یک نقطه عطف است.
این امر دیپلماسی خلاق و ماهرانه یک استراتژی ترکیبی قوی و غیرمتعارف از انگیزههای مثبت و منفی از سوی غرب را می طلبد. هویج دیپلماتیک و اقتصادی در کنار چماقهای قدرتمند که دومی شامل دیپلماسی قهری (تحریم ها)، اقدامات مخفیانه و در نهایت آماده سازی های نظامی (فقط و فقط به عنوان آخرین راه حل) خواهد بود