هفته گذشته با شروع قطعی برق در کشور، شبکههای اجتماعی پر شد از اخبار و انتقادات به وضعیت بهوجود آمده. یکی از این پیامها، تبلیغ یخچال نفتی بود که به دهه ۱۳۳۰ برمیگشت و توصیه میکرد از این نوع یخچال استفاده کنید.
این تبلیغ از آنجا شایع شد که این یخچال هنگام قطعی برق همچنان کار میکند! این عقب رفتن در تاریخ از آن روست که دولت قادر نیست حداقل خدماتی را که جامعه در دنیای امروز به آن نیازمند است بهطور کامل ارائه دهد.
نشانی واضح از پسرفت اقتصاد و رفاه ایرانیان. اما چرا این اتفاق رخ داده است؟ بگذارید به مثال تاریخی دیگر از این عقبگردهای رفاه مردم اشاره کنیم.
در رومانی کمونیستی، چائوشسکو برای تحقق جیرهبندی بنزین، طرح بازگشت به حملونقل اسبی را ارائه داد.
آنجا نیز مشکل برق وجود داشت برای همین سینماها و مغازهها حق نداشتند بعد از ساعت ۱۷ کار کنند و هر خانوار باید تنها ۲ ساعت بخاری برقی در روز استفاده میکرد و به هنگام شب تنها یک لامپ ۴۰ وات را روشن میگذاشت، تازه اگر برق بود.
مرگ از سرما در آپارتمانها امر معمولی بود. استفاده از اسب و شمع و بازگشت به گرمایش چوبی حاصل کار دولت چائوشسکو بود.
البته که بازگشت فقر به زیور عباراتی پرطمطراق آراسته میشد؛ آنچنانکه برنامهای دقیق و علمی به منظور تامین نیاز هر فرد از مواد غذایی مشخص شد.
معلوم بود که هر فرد در طول سال باید چقدر شیر، تخممرغ، گوشت و… بخورد تا مشکل تاریخی چاقی در بین رومانیها از بین برود.
اما در دهه ۱۹۸۰ وضعیت به آنجا رسید که دولت نمیتوانست کالاهای موردنیاز همین برنامه را هم تامین کند و صف بود که جلوی مغازهها تشکیل میشد.
فلاکت مردم رومانی از چه روی بود؟ چائوشسکو بر آن بود کشور خودکفا و خودوابسته باشد. تجارت بسیار محدود بود و هرچند رومانیها میتوانستند با خارجیها صحبت کنند،
اما تا ۲۴ ساعت بعد باید به اطلاع مسوولان میرساندند و البته تجربه به مردم نشان داده بود که همان بهتر با کسی در ارتباط نباشند! کدام تجارت در این فضا میتوانست شکل بگیرد؟
ارمغان در خود فرورفتن اقتصاد رومانی با بستن درهایش به روی جهان آزاد، مرگ و گرسنگی برای شهروندانش بود.
آن هم در یک کشور اروپایی که حاصلخیزترین زمین را داشت و میتوانست قطب صادرات مواد غذایی شود؛ اما در تامین غذای مردم خودش نیز مانده بود.
میتوان فهرست بلندبالایی را برای عقبگرد اقتصاد و رفاه مردم ارائه کرد، اما هسته اصلی به نوع تفکری بازمیگردد که بر آن است استقلال را در بسته بودن درهای اقتصاد، به استقبال تحریم رفتن، عدم ارتباط با دنیا و توهم تامین همه کالاهای موردنیاز تعریف کند.
همچنان که اگر از فردا صبح قصد کنید، چایی را که مینوشید خود به عمل آورید، نخ لباسی را که به تن دارید خود از پشم گوسفندانی که پرورش میدهید تامین کنید و کفشی را بپوشید که خود دوختهاید، ابدا امکانپذیر نیست.
بستن درهای کشور و محدود شدن تجارت و بدتر از آن افتخار به تولید همه کالاهای موردنیاز نیز، رفاه میلیونها ایرانی را به قهقرا میبرد. همچنان که در این سالها شاهدش بودیم. بیش از این اقتصاد را دنده عقب نرانیم.