تورمی که در چند ماه گذشته به خصوص در بخش لبنیات و مواد غذایی و کالاهای اساسی رخ داده باعث شده تا قدرت خرید قشر متوسط و ضعیف جامعه کمتر شود.
کاهش ۳۲ درصدی قدرت خرید کارگران طی ۶ ماهه ابتدای سال ۱۴۰۰، به یکباره رخ نمیدهد بلکه به تدریج ایجاد میشوند این در حالی است که زمانی که این اعداد به ۵ درصد و ۱۰ درصد و ۲۰ درصد رسید، باید این زنگ خطر زده میشد تا نگران معیشت مردم به خصوص قشر کارگر شوند.
زمانی که تورمی رخ میدهد یعنی قیمت اقلام رشد کرده است بنابراین ما این تورم را یک روز در تخممرغ، روز دیگر در هویج و سیمان و روزهای بعدی در گوجه فرنگی و خودرو و… میبینیم و با پدیدهای با عنوان شاغل فقیر روبرو میشویم که هر چند دارای شغل است اما قدرت خریدش کم شده است.
ما با پدیده میلیاردرهای فقیر نیز روبرو هستیم که هر چند دارای خودروی ۶۰۰ میلیون تومانی و آپارتمان چند میلیاردی هستند اما از عهده مخارج ماهانهشان برنمی آیند و هر چند خودروی او امروز گران شده اما توانایی آن را ندارد تا قطعه مورد نیاز آن را تهیه کند یا اینکه دیگر توان خرید آپارتمانی با متراژ بالاتر را ندارد که در نتیجه منجر به مهاجرت معکوس افراد میشود یا اینکه باید به مناطق پایینتر نقل کنند.
پدیدهای که در ایران به لحاظ اقتصادی رخ داده بسیار عجیب است و در سایر نقاط دنیا به ندرت میتوان کشوری را پیدا کرد که تورم آن کشور از دستمزدها جلو بیفتد.
دستمزدها در ایران سالی یکبار و حدود ۱۵ درصد افزایش پیدا میکند اما میزان تورم در طول یک سال حدود ۵۰ درصد رشد میکند و تنها راهکار آن کاهش نرخ تورم و کشیدن ترمز آن و در اصل کاهش قیمتهاست.
کاهش قیمت ها تنها راهکار اقدام ضد تورمی است، تنها با گسترش نظارت و اقدامات کاهش قیمتها میتوان این مشکل را برطرف کرد، چرا باید قیمت برنج امروز کیلویی ۵۰ هزار تومان باشد در حالی که مشکل تولید برنج در کشور وجود ندارد یا با وجود آنکه در بخش تولید تخممرغ و لبنیات نیز خوکفا هستیم اما چرا باید این محصولات گران شود آن هم تنها به بهانه افزایش هزینه تولید که یکی پس از دیگری گران میشوند.
تا زمانی که نرخ ارز به زیر ۲۰ هزار تومان نرسد نباید انتظار کاهش قیمتها را داشته باشید و با این نوسان هزار تومان بالا و پایین اصلا کالایی ارزان نمیشود و تا زمانی که رژیم ارزی ما مشخص نشود و کاهش پیدا نکند و انتظارات تورمی کم نشود این تورم همچنان رو به افزایش خواهد بود.
این رشد تورم باعث میشود تا این هشدار برای مردم همواره باشد که امروز بخرید بهتر از فرداست چرا که فردا این قیمتها ارزان که نخواهند شد هیچ، گرانتر هم میشود.
اصلا موافق پرداخت کمکمعیشتی برای کارگران نیستم، این موضوع نه تنها باعث کاهش قیمتها نمیشود بلکه تنها به افراد این توان را میدهد تا کالای بیشتری تهیه کنند نه اینکه توان مالیشان را افزایش دهد بلکه این موضوع باعث افزایش تورم بیشتر در جامعه میشود.
در این مدت تولیدکنندگان به بهانههای مختلف از شدت تحریم گرفته تا احتکار و کمفروشی و افزایش نرخ ارز قیمت کالاها را افزایش دادهاند و حال با دادن کمک معیشت باز هم افزایش قیمتها را خواهیم داشت چرا که معمولا ۵ درصد افزایش حقوق منجر به رشد ۱۰ درصدی قیمت کالاها میشود. در این مدت مسوولی را ندیدهام که بگوید باید قیمت کالاها کاهش پیدا کند نه اینکه قیمتها را قابل تحمل کنیم.
البته در مورد کارتهای اعتباری معیشتی نیز صحبتهایی شده است که باید روشن شود به چه صورت خواهد بود آیا تنها برای یکبار است یا برای چند بار و ادامهدار خواهد بود و اینکه چه میزان مبلغی در این کارتها شارژ میشود. اگر به عنوان مثال ۱ میلیون تومان باشد باز هم غیرمنطقی است زیرا یک تورم ۵۰ درصدی به افراد تحمیل میشود و برای جبران آن تنها یک مقدار ناچیز آن هم به صورت اقساط به او میپردازند.
دولت بودجهای ندارد که بخواهد کمک بلاعوض بدهد، ماهیت این کارتهای معیشتی هن تنها منجر به بدهکار شدن افرادی میشود که از آنها استفاده میکنند و بهتر آن است که به جای این کارتها ۱ میلیون تومان هزینهها را کمتر کنند یعنی ۱۱ میلیون تومان خط فقر را به زیر ۱۰ میلیون تومان برسانند.
امکان کاهش قیمتها با کاهش نرخ ارز وجود دارد اما ارادهای برای آن دیده نمیشود ضمن آنکه ضرورت دارد تا نظارت کافی بر افرادی که به آنها ارزهای ۴۲۰۰ تومانی میدهند صورت گیرد، اینکه کالایی با ارز ۴۲۰۰ تومانی آمده اما با نرخ ۲۷ هزار تومانی در بازار فروخته میشود یا نهاده دامی که دپو و در انبارها احتکار شده و به صورت قطرهچکانی وارد بازارها میشود و دامداران و کشاورزان ما نمیتوانند آن را ارزان تهیه کنند.