برنامهریزی شهری در تهران،از اولین طرح دوره معاصر یعنی طرح جامع اواخر دهه ۴۰ (قرن پشتسر گذاشته شده) با کودتا عجین بوده است.
اولین کودتا در ۱۰ روز آخر تصویب این طرح بهوقوع پیوست. این کودتا آنقدر سهمگین بود که تعداد زیادی از مسوولان ذیربط را سرنگون کرد که از جمله آنها میتوان از افراد زیر نام برد:
وزیر شهرسازی و مسکن که آموزگار جانشین او شد. شهردار تهران که نیک پی را بر مسند نشاند و دبیرکل شورایعالی مهندس شریفی اصلیترین عامل مقاومت را از صحنه بیرون کرد. سپس ظرف ۱۰ روز طرح جامع با چند تغییر عظیم به تصویب رسید.
طرح جامع اولیه ارائه شده به شورایعالی، به دو امر عمده و فوقالعاده مهم، توجه کرده بود:
یک) تهران که مرکزیت بسیاری از فعالیتها را بر عهده دارد، لااقل باید از صنعتی شدن دوری گزیند که برای تحقق آن قانون ممنوعیت استقرار صنایع تا ۱۲۰ کیلومتری شهر وضع شد.
دو) کاسه طبیعی تهران اولا حداکثر تا جمعیت ۵/ ۵ میلیون نفر توان تحمل دارد. بهعلاوه بهعلت انسداد در شرق و شمال و تا حدودی جنوب شرق باید برای پاک ماندن هوا از غرب توسعه نیافته و جلوی جریان پاک هوا که با بادهای غربی میتواند وارد شهر شود گرفته نشود. بنابراین از دره کن بهطرف غرب کاملا به فضای باز و سبز اختصاص یافت.
اما متاسفانه تعدادی از قدرتمندان یا نزدیکان به قدرتمندان، طرح دیگری در سر داشتند. آنها اراضی غرب شهر را برای استقرار کارخانهها مناسب تشخیص داده بودند.
اراضی خریداری و تفکیک شده بود و حتی بسیاری ماشینآلات کارخانههای خود را سفارش داده بودند. با مطرح شدن طرح جامع در شورایعالی، عیان شد که طرح کاملا هرنوع توسعه (حتی مسکونی) را، در اراضی غربی ممنوع کرده است، چه رسد به صنایع.
آنها مصالح شخصی خود را بر مصالح شهر (و حتی کشور) ارجح دانستند و چون وزیر وقت، شهردار تهران، نماینده سازمان برنامه و دبیرکل شورایعالی در مقابلشان ایستادند، آنها را از مناصب خود خلع و افراد شریک یا مزدور خود را جایگزین کردند و در ۱۰ روز طرح جامع تغییر یافته تهران را جایگزین کردند و حتی فرودگاه را هم که ظاهرا مقرر بود در جنوب شهر باشد به غرب و جوار کارخانههای خود آوردند و عامل دیگری بر آلودگی هوا افزودند.ش