شرکت ایرانخودرو در سال گذشته بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان ضرر کرده و زیان انباشتۀ آن به بیش از ۵۲ هزار میلیارد تومان رسید. تعداد کارکنان این شرکت حدود ۵۰ هزار نفر یعنی تقریبا به اندازۀ شرکت کیا خودروی کره جنوبی، اما تولیدات سالانۀ آن یک سوم کیا بوده است.
فارغ از کیفیتِ نامرغوب محصولات، ایرانخودرو در مجموع به ازای هر کارمند، حدود یک سومِ میانگین جهانی خودرو تولید میکند و این یعنی سه برابرِ میزان معمول کارمند دارد. اگر دولت بخواهد شرکت ایران خودرو را تعطیل کند و به ۵۰ هزار کارمند بیکارِ این شرکت به علاوۀ به ۵۰ هزار نفر دیگر که از این طریق به صورت غیرمستقیم بیکار میشوند، ماهانه ۱۰ میلیون تومان حقوق بدهد، باز هم ضرر سالانۀ دولت ۳ هزار و پانصد میلیارد تومان کمتر از الان خواهد بود.
سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران دارای ۴۸ هزار کارمند است، در حالی که BBC با وجود این که به ۲۹ زبان در سراسر جهان پخش برنامه دارد، ۲۲ هزار کارمند و CNN آمریکا تنها ۴ هزار کارمند دارند. بودجۀ دولتی صداوسیما در مجموع حدودا معادل ۳۰۰ میلیون دلار و قابل افزایش تا ۴۵۰ میلیون دلار از محل منابع صندوق توسعۀ ملی است، در حالی که BBC حدود ۲۵۰ میلیون دلار بودجۀ دولتی دریافت مینماید. یعنی صداوسیمای ایران بسیار بیشتر از تاثیرگذارترین رسانههای جهان منابع مختلف به خود اختصاص داده است، در حالی که نه تنها از ایفای نقش یک رسانه ناتوان بوده، بلکه عمدتاً منبعی برای افزایش بیاعتمادی، خشم، دوقطبی و دیگر هزینههای اجتماعی بوده است.
حدود ۲ و نیم الی ۴ میلیون کارمند حقوق بگیر دولتی (بدون احتساب بازنشستگان و مستمری بگیران) در ایران وجود دارد و مجموع تعداد قانونگذاران، مقامات عالی رتبه و مدیران بیش از ۷۰۰ هزار نفر است. حدود ۳۱ درصد هزینههای عمومی صرف پرداخت حقوق این کارمندان میشود که از این نظر ایران در رتبۀ ۴۵ جهان قرار دارد؛ در حالی که از نظر کیفیتِ دولت و خدمات عمومی، ایران در میان ۲۱۰ کشور جهان در رتبۀ ۱۷۹ است. یعنی وضعیتی مشابه ایرانخودرو و صداوسیما در کلیت دولت نیز وجود دارد: مجموعههایی فربه، پرهزینه و ناکارآمد.
این بیماری مزمن طی سالهای متمادی در ایران به وجود آمده است و طبق آمار بانک مرکزی، در طول دو دهۀ گذشته نسبت هزینههای جاری دولت به کل هزینهها روند افزایشی به خود گرفته است. همچنین نسبت هزینههای جاری دولت به هزینههای عمرانی و زیرساختی در طول سه دهۀ گذشته از نسبت دو به یک به نسبت پنج به یک رسیده است. یعنی در طول ۳۰ سال گذشته به علت افزایش مداوم کارمندان و سازمانهای دولتیِ هزینهبَر، از سهم هزینههای عمرانی کاسته شده و به سهم هزینههای جاری دولت افزوده شده است. این ساختارهای ناکارآمد، ناتوان و پرهزینه چگونه در ایران رشد کرده است؟
رونق نفتی در سالها و دهههای گذشته در فقدان نظام بوروکراسی کارآمد و مستقل باعث بروز سه فرایند عمده در حکومت ایران شده است.
اول: سازمانها و ادارات دولتی منبع تولید رانت برای مدیران، نمایندگان مجلس، جناحهای سیاسی و دولتهای مختلف شده است. یعنی جناحها و مدیران مختلف پس از به قدرت رسیدن، بدون توجه به تخصص و کارآمدی، حامیان یا آشنایانشان را به استخدام دولت در میآورند تا دِین آنها را از طریق منابع نفتی پرداخت کرده و حمایت این افراد را برای آینده تضمین نمایند.
فوکویاما این فرایند را حامی پروری مینامد. یعنی در فقدان یک نظام اداری مستقل و شایسته سالار، هر مدیر یا نماینده یا جناح سیاسی، به همراه خود افرادی را به دستگاه عظیم دولتی اضافه میکند و بدین ترتیب بدون افزایش کارآمدی، دستگاههای اداری هر سال حجیمتر و پرهزینهتر میشوند. به عنوان نمونه، چندی پیش اعلام شد که ۸ هزار نفر از کارکنان ایرانخودرو به توصیۀ نمایندگان مجلس استخدام شدهاند.
دوم: حکومت برای تبلیغ بیش از پیش ایدئولوژی مورد نظرش، به تاسیس سازمانهای حکومتی جدید یا فربهسازی سازمانهای قدیمی مانند صدا و سیما روی میآورد. در شرایط رونق نفتی، فقدان نظارت و عدم حاکمیت قانون، مدیران و تصمیمگیران نیز بی میل نبودند که از این وضعیت استفاده کرده و هر از چندی با توجیه تبلیغ و ترویج ایدئولوژی نظام، پروژهها و سازمانهای جدید تاسیس نموده و از این طریق بودجهای هم به جیب خودشان یا حامیان ایدئولوژیکشان بریزند یا حامیان جدیدی برای خود دست و پا کنند؛ مانند صرف بودجههای کلان برای تولید ۷ واکسن داخلی در راستای نمایش استقلال و اقتدار ایران.