میتوان این باور را داشت که فشار اقتصادی و تلنبار بحرانهای داخلی موجب نوعی گذار فکری در نخبگان کره شمالی شد.
در مخیله کسی نمیگنجید که روزی «کیم جونگ اون»، رهبر کره شمالی، وارد فاز صلح شود.چه کسی فکر می کرد رئیس جمهور آمریکا پا در کره شمالی بگذارد؟ اما این اتفاق افتاد.چه شد کره شمالی روی ریل دیپلماسی صلحآمیز قرار گرفت؟
کره شمالی دنبال فرصتی بود تا از اصطکاک با آمریکا و متحدانش بکاهد. هرچند روزنامه «رودونگ سینمون»، روزنامه حزب حاکم کره شمالی، اعلام کرد ادعای ترامپ مبنی بر اینکه فشارها موفقیتآمیز بوده و موجب شده کره شمالی در سال اول ریاستجمهوری او به پای مذاکرات بازگردد «سفسطهای مضحک» است. ترس از فروپاشی و شورشهای احتمالی داخلی هم دلیل دیگری بود که تلنگری بر غفلت رهبران کره شمالی زد و آنها را به پای میز مذاکره کشاند.
کل حجم تجارت خارجی کره شمالی چهار میلیارد دلار است و رهبران کره به این نتیجه رسیده اند که نظام «جوچه» دیگر توان پاسخگویی به «تغییرات» در حال وقوع در جامعه را ندارد؛تمام شهروندان این کشور بر اساس نظام «جوچه» (= به معنی استقلال و خودکفایی که ملغمهای است از مارکسیسم، کمونیسم، مائوئیسم و باورهای خاندان کیم) شست و شوی مغزی میشوند.
رهبر کره شمالی از «ایدئولوژی» و «بمب» به «اقتصاد» گذار کرد و سلاح را فدای اقتصاد کرد تا پیکر بیرمق اقتصاد این کشور جانی تازه بگیرد و خونی تازه در شریان اقتصاد کشور جاری شود. کره شمالی به دنبال ایجاد «مناطق ویژه اقتصادی» و «مناطق ویژه گردشگری» است. اما با کدام پول؟
باید شهر ساحلی «وُنسان» به نماد استراتژی اقتصادی «اون» تبدیل شود. منطقه ویژه توریستی ونسان از ظرفیت ۱.۵ میلیارد دلاری برخوردار است. این منطقه ۴۰۰ کیلومترمربع را شامل میشود و «کیم» در نظر دارد تا مرکزی برای اسکیبازی و فرودگاه جدیدی بسازد. به نوشته یکی از بروشورهای انتشاریافته در این مورد، این منطقه شامل ۱۴۰ اثر تاریخی، ۱۰ ساحل شنی و ۶۸۰ تفرجگاه توریستی، چهار محل آب معدنی، چندین تفریحگاه برای حمام گرفتن و دریاچههای طبیعی و «بیش از ۳۳ میلیون تن لجن با خاصیت درمانی است».کره شمالی در صدد جذب یک میلیون توریست در کوتاهمدت و پنج تا ۱۰ میلیون توریست «در آیندهای قابل پیشبینی است».
مجله اکونومیست در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد اقتصاد کره شمالی ۴۰ بار کوچکتر از اقتصاد کره جنوبی است. با این حال، این کشور دارای معادن زیرزمینی غنیای است. ایندیپندنت نیز در گزارشی تخمین زد که ثروت معدنی بالقوه در کره شمالی چندصدمیلیارددلار است.
میتوان این باور را داشت که فشار اقتصادی و تلنبار بحرانهای داخلی موجب نوعی گذار فکری در نخبگان کره شمالی شد. در این کشور به دلیل سالها سرکوب و بحران، احتمال نوعی انفجار اجتماعی کور میرفت. در واقع چنین به نظر میرسید که برادر بزرگتر (چین) هم دست به کار شده تا احتمال فروپاشی درونی را با نخبگان کره شمالی در میان بگذارد.تلنبار بحران و بنبست سیاسی- اقتصادی- اجتماعی و عدم هماهنگی میان «ارزشها» و «محیط» میتواند نظام را دچار «بدکارکردی چندجانبه» سازد. این امر میتواند نظام را دچار فلجشدگی سازد.
ظاهراً نخبگان کره شمالی با پی بردن به این وضعیت درصدد انجام اصلاح برآمدند.اقتصاد این کشور دیگر خونی نداشت تا در شریانهایش به جریان درآید؛ گویی بیماری محتضر است که هر لحظه منتظر مرگ خویش است. ظاهراً «اون» دیکتاتور عاقلی است چون مانند قذافی، صدام و سایر دیکتاتورهای خاورمیانهای کشور خود را به کام جنگی بیسرانجام نفرستاد.