علیرضا قاسمی-همدلی زنجان
راننده تاکسی منتظر یک مسافر است، تا حرکت کند. به محض اینکه در ماشین مینشیند، تاکسی حرکت میکند.
با لحنی صمیمی به زبان ترکی با لهجه منطقه خدابنده مرا “حاج عمی” خطاب میکند و مقدار کرایه را میپرسد. به نظرم زنی پنجاه و اندی ساله میرسد.
شگفتی “حاج عمی” گفتنش به ظواهر صاف و ساده روستایی اش از ذهنم فراموش میشود؛ با آنکه میتوانم هم سن و سال فرزندش باشم. مقدار کرایه را میگویم. بعد از چند ثانیه، سراغ یارانه ها را میگیرد که چه زمانی واریز میشود؟
تا جواب سوالش را در ذهنم پیدا کنم، راننده میگوید: امشب ساعت ١٢ واریز میشود.
حالا که انگار همه سرنشینان ماشین را مخاطب خود یافته، شروع به تعریف کردن می کند؛ که از دادگاه در پی کارشناس دادگستری می رود. و از هزینه هایی در این پرداخته میگوید؛ و حرف هایش را با شکر گزاری از خداوند بابت یارانه ها ادامه میدهد.
میگوید؛ از دست برادرش شکایت کرده تا حق خود از ارثیه پدری اش را بگیرد. با سخن گفتنش، اشتیاق بقیه به شنیدن حرفهایش بیشتر می شود.
ادامه می دهد؛ که چند بار از تنها برادرش خواسته تا سهم الارثش را بدهد و هر بار برادرش سر باز زده و نهایتا وقتی فهمیده برادرش قصد دارد اموال را به نام فرزندان خودش انتقال دهد، تصمیم به شکایت گرفته. می گوید سه خواهر دیگر هم دارد؛ اما نتوانسته آن ها را متقاعد به شکایت کند. خواهرانش در جواب گفته اند ” دختر زمین را میخواهد چه کار؟! زمین و اموال برای پسر است که امکان و توان رسیدگی و حفاظت دارد.”
مصمم است که حق خود را بگیرد…
اما او مصمم است که حق خود را بگیرد. راننده از تنها بودنش در مراجعه به دادگاه میپرسد. این بار راننده را “حاج عمی” خطاب کرده و میگوید هفت فرزند دارد، اما همه مشغول زندگی خود هستند و از بیکاری و مستاجری فرزندانش میگوید. پدرش زمین های زیادی داشته و متمکن بوده است.
چندین بار خود را دختر حاج قنبر معرفی کرده و از راننده و بقیه انتظار دارد که پدرش را به واسطه ی تمکن مالی اش بشناسند. از وضعیت بد جامعه شکوه میکند که چرا حق سهم الارث دختر را نمیدهند؟ مگر دختر هم فرزند همان پدر است؟ از توجیه غلط مردان گله میکند که چرا میگویند.
فرهنگ سنتی، جوامع مردسالار و نادیده گرفتن حقوق زنان در ارث پدری!
ماهیت کشاورزی اراضی در مناطق روستایی خود مزید بر علت گشته تا دختران در ارث نادیده گرفته شوند. عموما فرهنگ سنتی و جوامع مردسالار حضور زنان در عرصه های اقتصادی را برنتافته اند. طبیعی است که در جامعه ای که ملاک تصاحب و حفظ و گسترش اراضی، نه قانون ، که زور بازو و چماق بوده ؛ تعدد فرزندان پسر مایه مباهات باشد.
در حافظه تاریخی دهقانان این کهن سرزمین خوانینی وجود دارند که مطابق قانون های هیچ کجا نوشته نشده، خود را صاحب مال و جان و بعضا ناموس مردم میدانسته اند؛ و سال ها حاصل دسترنج مردم را به راحتی آب خوردن، از آن خود میکرده اند. بعضا خوانینی که امروزه نوادگانشان، با ثروت های باد آورده اسلاف خود، به خانواده های اصیل و محترم شهر بدل شده اند.
دختر زمین میخواهد چکار؟
طی سالیان بستر فرهنگی موصوف با شرایط خاص خود، نقش های پررنگی به زنان در عرصه های اقتصادی به طور اعم و کشاورزی به طور اخص نداده است. شاید از این روست که فرزندان دختر را حائز کفایت لازم برای حفظ و توسعه اراضی کشاورزی پدر نمیدانند.
چه به مذاق تاریخی-تمدنی مان خوش بیاید و چه نیاید؛ ساختار سنتی فرهنگی ، دختران و بطور کلی زنان را نیرو های مولد در تولید ارزش افزوده اقتصادی به رسمیت نمیشناسد.
عبارت “دختر زمین میخواهد چکار؟” از زبان های بسیاری جاری گشته؛ اذهان و افکار و باورهایی که بقا و انتقال نسل را در داشتن فرزند پسر می دانستند، از تولد فرزند دختر خوشحال نمیشدند. نوه های پسری را بسیار دوست میداشته اند؛ و در مقابل به نوه های دختری آنچنان که باید عشق و علاقه ای نمیورزیدند و گویی آن ها را از خود نمی دانسته اند.
چنین تفکری، در نظر گرفتن دختران در تقسیم میراث پدر را، گویی از دست رفتن اموال و کم شدن قدرت خانوادگی می دانست و به همین جهت بود که میگفت دختر اموال را برای پسر دیگران(شوهر) میبرد.
دختر حاج قنبر هاست حق مشروع و قانونی خود را بشناسند…!
الحق و الانصاف، امروزه وضعیت فرهنگی روستا ها در مورد موضوع دادن سهم الارث بسیار بهبود یافته و اصلا قابل مقایسه با گذشته نیست و خوشبختانه در اکثر مناطق استان سنت زندگی قومی-قبیله ای با تعصب ننگ و نام های قبیله ای رخت بر بسته است.
در این زمینه نباید نقش قانون و دستگاه عدالت و قضا را نادیده گرفت. با این حال به نظر میرسد اقدامات راهبردی از سوی دستگاه قضا میتواند منجر به باز شدن گره های کور فرهنگی شود و باید بدین جهت از ظرفیت هایی که این دستگاه داراست، استفاده بیشتری شود.
اما مهمتر از همه، باور ها و ذهنیت های دختر حاج قنبر هاست که حق مشروع و قانونی خود را بشناسند و در راستای احقاق حقوق خود مداوم ، مقاوم و پایدار نمایند و از مطالبه ی حق خود هیچ شرم و ترسی به دل راه نداهند.