فرض کنید که در یک حوزه رایگیری ۱۰۰ تعرفه به مراجعهکنندگان قانونی داده شده است. ولی ۹۵ برگه رای در صندوق هست. این پذیرفتنی است زیرا ۵ نفر به هر دلیلی نخواستهاند برگههای رای را داخل صندوق بیندازند.
ولی اگر ۱۰۵ برگ رای در صندوق باشد این ۵ رای به کلی از شمول آرای ماخوذه خارج است. آرای ریختهشده در صندوقها ماخوذه حساب میشوند و طبق قانون رییسجمهور باید اکثریت مطلق این آرا را به دست آورد. در انتخابات گذشته بهطور میانگین این آرای باطله حدود دو درصد و در یکی، دو مورد به ۳ و ۴ %هم رسید. این رقم غیرطبیعی نیست، زیرا اشتباه در نوشتن یا تعمد در مخدوش نوشتن برای دو درصد رایدهندگان طبیعی است.
آنان کسانی هستند که میخواهند مهر رای دادن در شناسنامه آنان بخورد ولی دوست ندارند رای دهند یا حتی به علل دیگری رای خود را مخدوش مینویسند. پس چرا در این دوره چنین زیاد شد و در برخی استانها بسیار بالاتر رفت؟ علت را در سیاست رسمی برای افزایش آرا باید جستوجو کرد. تمامی نظرسنجیها نشان میداد که تعداد شرکتکنندگان به ۴۰% نخواهد رسید. بنابراین باید چارهای اندیشیده میشد.
در آخرین نظرسنجی هنگامی که از مردم پرسیده شده است که رای میدهید یا خیر، حدود ۹ % گفتهاند که در انتخابات شوراها شرکت میکنند ولی در انتخابات ریاستجمهوری خیر. این درصد در انتخابات گذشته ریاستجمهوری بسیار اندک بود زیرا انتخابات ریاستجمهوری بسیار پرشور بود و مردمی که پای صندوق رای میآمدند، معمولا به شرکت در آن علاقه داشتند.
لذا مسالهای پیش نمیآمد. اینبار هم مسالهای پیش نمیآمد، ولی یک اتفاق آن را تبدیل به مساله کرد. هنگام مراجعه به حوزه اخذ رای باید از مردم پرسیده میشد که در کدام انتخابات میخواهند شرکت کنند؟ و فقط برگه همان انتخابات را بدهند. کاری که در گذشته انجام میشد.ولی اینبار به نحوی خارج از این پرسش هر دو برگه رای (و در برخی جاها تعداد بیشتر، مثل تهران ۴ مورد) را به مردم دادهاند.
طبیعی است که حدود ۹ % کل مردم نمیخواستهاند در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند، ولی برگه رای را گرفتهاند. این ۹ درصد از کل مردم در انتخاباتی که حدود ۵۰ % مردم شرکت کنند، مشارکت را به ۴۱ % میرسانند. این گروه سه رفتار را در پیش گرفتهاند. برخی رای درست دادهاند و نام یکی از ۴ نفر را نوشتهاند، برخی برگه رای را سفید یا با نام بیربط به نامزدها یا جملاتی دیگر نوشته و به صندوق انداختهاند و برخی نیز آن را در جیب خود گذاشته یا پاره کردهاند.
تعداد این افراد باید حدود ۱۸ % کل رایدهندگان باشد (۹ % کل مردم که در نیمی از مردم که رایدهنده هستند میشود ۱۸ %) این ۱۸ %در عمل سه گروه شدهاند. حدود یک درصدشان برگههای رای را در صندوق نینداختهاند، ۱۳ درصدشان رای باطل و مخدوش داخل صندوق انداختهاند و ۴ درصدشان رای درست دادهاند.
جالب است در انتخابات شوراهای برخی شهرها آرای باطله بیش از آرای نفر اول است. همین اصرار به دادن برگه رای به کسانی است که با هدف مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری آمده بودند ولی به اجبار برگه شوراها را هم دریافت کردند و چون نامزدهای آن انتخابات بسیار متعدد بودند در نتیجه رای نفر اول کمتر از آرای باطله شده است. مشکل آمار وزارت کشور از همین جا شروع میشود.
زیرا تعداد شرکتکنندگان را به صورت برخط از سامانه اینترنتی توزیع تعرفههای انتخاباتی اعلام میکردند. آن ۲۸ میلیون نفر همان تعرفههای توزیعشده است ولی به لحاظ قانونی فقط میتوانند آرای داخل صندوقها را اعلام کند که ۴۴۰ هزار کمتر از رقم مزبور است و این رقم حدود۸ % مشارکت را کم میکند.
این نحوه اعلام رای نادرست است. وزارت کشور باید آرای ماخوذه از صندوق و نه تعداد تعرفههای توزیعشده را منتشر کند. ولی برای افزایش حتی اندک در میزان مشارکت، دو هزینه سنگین را پذیرفتند. اول عدم تطابق در جمع آرا، دوم تعداد بسیار بالای آرای باطله که هر دو مورد هزینه سنگینی بود.
البته یک نفع دیگر هم داشت. کم کردن نسبت آرای آقای رییسی به حدود ۶۲ درصد، تا گفته شود که انتخابات رقابتی بوده است. با این ملاحظات اگر قرار بود مثل گذشته عمل میشد، بهطور طبیعی مشارکت در همان حد پیشبینی شده ۴۲-۴۱ درصد بود و آرای باطله نیز همان حدود ۲ تا ۴ درصد بود و هیچ مشکلی هم در ارایه آمار پیش نمیآمد.