یکپارچگی یک معنای واحد ندارد. گاهی وقتی میگوییم یکپارچه نیست یعنی جامعه ایران به لحاظ فرهنگی از لایههای فرهنگی متفاوتی با یکدیگر و متمایزی از یکدیگر ساخته شده است. البته این صادق است، اما به ایران اختصاص ندارد. در هر کشوری میشود مسلمان وجود داشته باشد، مسیحی، یهودی، زرتشتی وجود داشته باشد و هر دین و مذهب دیگری میتواند پیروانی داشته باشند. البته بدین معنا امر اختصاص به ایران ندارد.
یک وقت مراد از اینکه یکپارچگی فرهنگی وجود ندارد، لزوماً دین و مذهب نیست؛ سبک زندگی است. چیزی که امروزه «style of life» مینامیم سبک زندگی است. این سبک زندگی البته در میان ما واقعاً متفاوت است. افرادی هستند که سبک زندگی سنتی دارند و افرادی دیگر سبک زندگیشان مدرن است و این هم به ایران اختصاص ندارد. در بسیاری از کشورهای جهان سوم سبکهای زندگی سنتی با سبکهای زندگی مدرن در کنار هم زیست میکنند، مثل ما.
گاهی سخن از نبود همبستگی است؛ سخن از همبستگی به این معنا که همه شهروندان ایرانی موضع واحدی نسبت به حکومت سیاسیشان ندارند. افرادی هستند که شدیداً مخالفاند و افرادی شدیداً موافقاند، افرادی دیگر مخالفت یا موافقت معتدل دارند و افرادی هم کاملاً بیطرف هستند. چنین چیزی وجود دارد. این البته دیگر در کشورهای جهان به طور یکسان وجود ندارد. این مساله در کشوری مثل کشور ما حادتر به نظر میآید که از نهایت مخالفت تا نهایت موافقت با طیف وسیعی از ایرانیان به سر میبرند. هر کدامشان در نقطهای از این طیف هستند.
خب اگر این را بپرسیم، به دلیل این است که حکومت فعلی جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک است و همه حکومتهای ایدئولوژیک این وضع را دارند. هر حکومتی اگر ایدئولوژیک باشد، از سرسختترین معاندان تا شیفتهترین موافقان را با هم جمع کرده است. اگر این نوع همبستگی بخواهد پدید بیاید، باید حکومت جنبههای ایدئولوژیک خود را کنار بگذارد، آنگاه یک نوع اجماع پدید میآید. این اجماع البته همه را در یک حدی از موافقت نگه نمیدارد ولی میزان نزدیکیشان را به یکدیگر بیشتر میکند.
اما یکپارچگی دیگری که الان از همه خطرناکتر است اینکه علقههای اجتماعی ما روزبهروز ضعیفتر میشود؛ یعنی شفقت ما نسبت به یکدیگر کمتر میشود. انصاف و عدل ما نسبت به یکدیگر، عشقمان نسبت به یکدیگر، اعتنا به کاروبار دیگران، به درد و رنجی که شهروندان ایرانی میکشند.
به نظر من این بزرگترین مصیبتی است که ایران کنونی با آن مواجه است. این هم یک نوع عدم یکپارچگی است؛ به این معناست که ما در ایران یک نوع اَتُمیزم اجتماعی را به شدت در حال رشد میبینیم. یعنی هر کس نسبت به دیگران بدون در و پنجره است. من نسبت به شما در و پنجره ندارم. در خودم فرو رفتهام و نهایتاً در وضع خود و خانوادهام. شما هم در خودتان فرو رفتهاید و در وضع خودتان و خانواده. و یک نوع اتمیزم اجتماعی پدید آمده است. هر کدام از ما یک اتم هستیم و فقط به سرشت و سرنوشت خودمان میپردازیم. ما جمعهای مولکولی پیدا نمیکنیم.