در هیچ کجای دنیا، مالیاتستانی سیاست محبوبی نیست؛ چه برسد به اینکه عدهای بخواهند به آن افتخار کنند! دلیلش روشن است؛ چون یک هزینۀ مالی اجباری است که به شهروندان تحمیل میشود و دولت از این طریق، بخشی از بودجه خود را تأمین میکند.
بنابراین مالیاتستانی زمانی در منظر عمومی قابل دفاع است که مردم نتایج این – به اصطلاح – پول زوری که میپردازد در عرصه اجتماعی مشاهده کنند.
اکنون که دولت سیزدهم به افزایش حدود ۶۰ درصدی مالیاتستانی از مردم افتخار میکند، باید توضیح دهد که در قبال این افزایش درآمد از جیب مردم، چه میزان و چند درصد در بهداشت و آموزش و مسکن و دیگر حوزههای اجتماعی افزایش خدمات و تسهیلات داشته است و مردم چگونه از آنچه پرداختهاند متنفع شدهاند.
در غیر اینصورت و در شرایطی که آمار و اطلاعات روشنی از نحوۀ هزینهکردِ این افزایش درآمد وجود نداشته باشد، دفاع از سیاست جدید مالیاتستانی در دولت سیزدهم، نعل وارونه زدن است و مردم بابت موفقیت در اجرای آن، مدال افتخار به کسی نخواهند داد. صد البته که دولت بابت ایجاد یک منبع جدید درآمدی از کارگزارانش تقدیر خواهد کرد!
علاوه بر این، زمانی که دولت تصمیم میگیرد برای ادارۀ کشور بیش از گذشته دست در جیب مردم کند، باید به خواستها و تمایلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنها توجه بیشتری داشته باشد؛ نه اینکه کما فیالسابق بر شیوههای گذشته – و چه بسا بدتر اصرار بورزد و عرصه اجتماعی را روز به روز بر مالیاتدهندگان تنگتر کند! اولویتهای یک دولتِ مالیاتستان باید «تنها» از ناحیه مالیاتدهندگان تعیین شود نه از منابع و مجرای دیگر. لذا دولت باید توضیح دهد که در قبال این افزایش ۶۰ درصدی مالیاتستانی از مردم، در یک سال گذشته چه میزان و چگونه تسلیم خواست و تمایلات سیاسی و اجتماعی مردم شده است.
در نبود این توضیحات، سیاست جدید مالیاتستانی همچنان قابل دفاع نخواهد بود.