آبرو، سنت، رسم و رسوم، مردانگی، اخلاق، غیرت و تعصب همگی کلمات مهم و با ارزشی در فرهنگ زنجانی ها و البته ایرانیان است. روزگاری این کلمات به اندازه ای که بار معنایی-لغوی داشتند، بار اجرایی و اعتقادی نیز در زندگی روزمره داشتند.
اگر از فضای شعار و تعریف رخوت زده زندگی امروز شهری خارج شویم، کمی با دقت تر، منصف تر و عمیق تر به زندگی جامعه شهری امروز زنجان نگاه کنیم شاید کمی به حال خود افسوس بخوریم و از اینکه مسیر نزول اخلاق را سپری کردیم موجی از غم، روح و روانمان را فرابگیرد.
روزگاری در این سرزمین خانواده ها برای زندگی اخلاقی از ثروت و تجملات چشم پوشی می کردند، برای یکدیگر وقت بیشتری صرف می کردند، در مشکلات بیشتر در کنار هم بودند. برای خود و خانواده تعصب و مردانگی داشتند. حفظ آبرو را واجب می دانستند، امانتدار بودند و برای لقمه نانی که سر سفره خانه اشون بود بسیار حساس بودند تا حلال باشد.
امروز نه اینکه این ویژگی ها در جامعه نباشد، اما اغراق کنیم که بسیار کم رنگ شده است. واسطه گری و کسب پول از آن به هر روشی با القاب تاسف آور زرنگی و با عرضگی یاد می شود و توجه ای نداریم که چقدر برای جامعه خود مولدیم! به راحتی مرزهای اخلاقی را در می نوردیم بدون آنکه متوجه باشیم جامعه خانواده دوم ما بوده و فردا آسیب در این جامعه به خانواده خودمان رسوخ خواهد کرد!
در یک رانندگی ساده حاضر نیستیم به برادران دینی خود فرصت دهیم از ما زودتر عبور کند! انگار در خیابان مسابقه رالی سواری سرعت است! به حقوق عابر پیاده اهمیت نمی دهیم، عابر پیاده هم به حقوق سواره اهمیت نمیدهد!
در اداره لحظه شماری می کنیم وقت اداری تمام شود! اهمیتی به حقوق مراجعه کنندگان نمی دهیم! کار به جایی می رسد مدیران بالادستی مجبورند میز خدمت را مستقر کنند! در حالی که مجموعه اداره وظیفه خدمت دارد از بس که خدمتی دیده نشده شاید با یک میز بشود! شاید…
نسبت به یکدیگر بی اعتمادیم، نسبت به فضای اطراف و سرنوشت جامعه بی اعتناییم، همیشه منتظر منجی هستیم، حاضر به کار گروهی و جمعی برای بهبود شرایط نیستیم و انتظارمان نیز زیاد است و مدام نق میزنیم…!
انگار سرمایه اجتماعی جامعه به شدت تنزل یافته و باید برای شکاف های آن چاره ای اندیشید….
عالی بود…
خیلی ساده