تقریبا نیمقرن (از اواخر دهه ۴۰) است که سیاستگذاری اقتصادی کشور بهرغم تغییر ساختار سیاسی و تغییر دولتها روی ریل اشتباهی انجام میشود و به همین دلیل تلاشهای متولیان مربوطه ناکام مانده و تولیدزدایی جانشین تولیدگرایی شده است.
فرآیند تولیدزدایی با دو خطای بنیادین آغاز میشود؛ اما با خطاهای مهلکی تداوم مییابد که متاسفانه تشخیص این خطاها و آثار مخرب آنها بهدلیل اینکه در پوششی خیرخواهانه انجام میشود، چندان ساده نیست.
خطای بنیادین اول در سیاست پولی است که تورم و افزایش هزینههای تولید را در اقتصاد ایران نهادینه کرده است. خطای دوم، روش ناصحیح سیاستگذاران اقتصادی برای جلوگیری از انتقال افزایش هزینههای تولید به مردم با تکیه بر ابزار منسوخ و مخرب لنگرسازی ارز است که عملا تولید داخلی را در برابر واردات بیدفاع و غیررقابتی کرده و مجبور به عقبنشینی میکند.
اما چرا شیوه حمایتی رایج هیچوقت راهگشا نبوده است؟ به دلیل اینکه اصرار بر بقای دو خطای پیشینی باعث شده است که دو مفهوم متفاوت «حمایت از تولید» و «حمایت از تولیدکننده» معادل هم معرفی شود و «حمایت از تولیدکننده» به جای «حمایت از تولید» بنشیند.
اگر سیاستگذاری اقتصادی جهان طی دو دهه اخیر در اختیار سیاستگذاران اقتصادی ایران بود به احتمال قریب به یقین هنوز گوشی موبایل هوشمند جای گوشی دکمهای را نگرفته بود؛ چراکه سلطان تولید گوشی یعنی نوکیا تمایلی به نوآوری و عبور از گوشی دکمهای به نسل جدید گوشیها نداشت. به عبارت دقیقتر، برای جلوگیری از ورشکستگی این غول گوشیساز، همه منابع در خدمت این تولیدکننده قرار میگرفت و به جای اینکه نوکیا بهدلیل عدم توجه به نیازهای مردم ورشکست شود، تمام رویشهای جدید در عرصه تولید گوشی هوشمند جوانمرگ میشدند.
دنیای اقتصاد