مخالفت با اصل آزادی ریشه و اساس اکثر ضدیتها با بازار آزاد است. بازار آزاد همان چیزی را فراهم میکند که مردم میخواهند نه آن چه که گروه خاصی مصلحت میداند.
این گروه خاص که بخش بزرگی از سیاستمداران و دیوانسالاران را شامل میشود، با مداخله در بازار میکوشند تا با سرکوب طمع کاسب و افسار زدن به سودای بازرگان و وضع مقررات برای کمک به ناتوانی صنعتگر در رقابت و مداخله دستوری برای خنثی کردن سادگی عوامالناس، آینده روشنتری بسازند.
با تحکم، کارفرما را به انسانیت و با دستور و توصیه اخلاقی، کارگر را به قناعت تشویق میکنند. به تناوب به تحریک عرضه و تقاضا مشغولند و ترجیح میدهند که آینده مملکت تابعی از برنامههای متخصصان و دیوانسالاران باشد، تا ترجیحات ملون و غیرقابل پیشبینی کارگر و کارمند و بقال و نانوا.
دستور میدهند قیمتها بالا نرود، صف تشکیل نشود، بودجه کم نیاید، تولید سقوط نکند، مستمریها افزایش یابد و تورم از کنترل خارج نشود؛ اما دریغ. بزرگترین مانع مقابل این گروه خواص برای برپایی آینده روشن و مدینه فاضله، علم ضدحال یعنی اقتصاد است.
دنیای اقتصاد