شهرسازی سنتی به واسطه رشد تدریجیاش، این فرصت را داشت که یک نظام ایجاد کند و صفر تا صد نیازهای خانوارها را در این نظام پاسخ دهد. اما از یک سو با رشد سریع و بیبرنامه شهرها به ویژه تا قبل از دهه ۶۰ و از سوی دیگر با حاکمیت اقتصاد بر تفکیک قطعات، نتیجهاش آن شد که محلات و کوچهها بدون تامین کردن خدمات شهری و زیرساختهای لازم نظیر فضاهای عمومی و سبز و حتی فضاهای آموزشی و فرهنگی، شکل گیرند.
هر چند مدیریت شهری طی یکی دو دهه گذشته، سعی کرده است با ساخت پارک، ورزشگاه، سرای محله و زمین بازی تا حدی این کمبودها را برطرف کند اما همچنان بسیاری از مناطق مسکونی به خصوص مناطق مسکونیای که قدمت آنها بالای ۳۰ سال است و بدون برنامه شکل گرفتهاند، کماکان از فقر خدمات شهری رنج میبرند.
اکنون به ندرت شاهد بازی بچهها در کوچه و حتی حیاط مجتمعهای مسکونی هستیم. نتیجه آن یا بازی بچهها در آپارتمان کوچک و سر و صدا و نارضایتی همسایهها است و یا کودکان افسرده.
اگر میهمانی برای یکی از همسایهها بیاید، آرامش آن آپارتمان مختل میشود و نظم پارکینگ آپارتمان به هم میخورد. یا مثلا اگر کسی پیاز سرخ کند، بوی نامطبوع کل آپارتمان را فرا میگیرد. ولی نمیشود کسی را از بازی در خانه، دعوت میهمان یا غذا درست کردن منع کرد.
این کمبودها باعث نوعی بلاتکلیفی و سردرگمی در محیط خانه و حتی محله شده است. به دیگر سخن باید فضاهای شهری و به طور خاص مراکز محله و زیرمحله مورد بازتعریف و طراحی مجدد قرار گیرد تا بتواند بسیاری از کمبودهای خدمات شهری را پاسخ دهد.
همچنین مجتمعهای مسکونی باید از برخی امکانات مانند سالن اجتماعات، فضای بازی کودکان، آشپزخانه عمومی و فضای سبز به شکل متمرکز برخوردار شوند. امکاناتی که اکنون تنها در مجتمع لوکس بالای شهر قابل مشاهده است باید برای طیف گستردهای از آپارتماننشینان مهیا شود.
نکته دیگری که باید به آن اشاره شود تعارض میان سنت و مدرنیته در جامعه شهری امروز ما است. درحال حاضر در مجتمعهای مسکونی آپارتمانهای تکواحدی در هر طبقه بیشترین طرفدار را دارد که برگرفته از فرهنگ سنتی و مذهبی ما است که میخواهیم در محرمترین حالت ممکن در آپارتمان زندگی کنیم.
اما از طرف دیگر ایجاد فضای بازی کودکان و سالن اجتماعات و مانند آن برای چهار یا پنج واحد آپارتمان توجیه اقتصادی ندارد.
این در حالیست که آپارتماننشینی نیز یک پدیده مدرن است و آپارتمانها بدون امکانات، ناقص هستند. یکی از راهکارهایی که میتوانیم زیرساختهای مشترک را برای تمام واحدها فراهم آوریم آن است که صرفههای ناشی از مقیاس ایجاد شود و تعداد واحدها به قدری زیاد شود که هزینه مشاعات و خدمات بین واحدها سرشکن شود و اداره این فضاها توجیه داشته باشد.
زمان آن گذشته است که در هر کوچه بقالی و نانوایی وجود داشته باشد. سبک زندگی مدرن ایجاب میکند کلیه مایحتاج خانوار از مواد غذایی و بهداشتی گرفته تا ابزار، پوشاک و لوازم خانگی در فروشگاههای بزرگ تامین شوند تا در وقت و هزینه شهروندان صرفهجویی شود. از سوی دیگر خرید از این فروشگاههای باید به صورت آنلاین امکانپذیر باشد.
شاید اگر «شروط کافی زندگی مدرن» و اقتضائات و زیرساختهای مورد نیاز را در شهرسازی امروزمان جدیتر میگرفتیم، اکنون تنگناها کمتر به شهروندان فشار میآورد و ایشان راحتتر میتوانستند دوران قرنطینه را سپری کنند.