جناح راست سنتی پس از شکست در انتخابات دو خرداد سال ۷۶ دیگر نتوانست کمر راست کند و در هیچ انتخاباتی که با مشارکت حداکثری نسبی همراه بود، موفق به کسب اکثریت آراء نشد. این جریان سیاسی پس از دو خرداد به سه گروه عمده تقسیم شد.
گروه اول طیف محافظه کاران جوان و رادیکال این جریان بود که زودتر از دیگران پی برد که دیگر با شعارها و روش های سنتی امکان پیروزی و کسب آراء مردمی ندارد و با آسیب شناسی جریان خود، کم کم از جامعه روحانیت مبارز و سایر نهادهای سنتی راستگرایان فاصله گرفت و با شعارهای جدید و بعضاً ساختارشکنانه [به نسبت اوایل دهه هشتاد شمسی] سعی در جلب آراء عمومی نمود. این جریان به خوبی می دانست که به خاطر برخی مسائل فرهنگی امکان چندانی برای جذب رای طبقه متوسط شهری را ندارد و به همین دلیل سراغ اقشار کارگری و روستایی رفت و با شعارهایی [عمدتا جذاب برای این اقشار] مانند برقراری عدالت و مبارزه با اشرافیت و رانتخواری و افشای نام رانت خواران و.. سعی در جذب آراء آنها نمود و در نهایت با استفاده از فضای سیاسی یاس آلود سال ۸۴ پیروز انتخابات ریاست جمهوری شد.
گروه دوم مومنان به همان سلوک سابق راست سنتی بود که به همان مسیر قبلی خود ادامه داد و بیشتر چشم امید خود را به ردصلاحیت های شورای نگهبان بست و به جز مجالس هفتم و هشتم و نهم و یازدهم که با مشارکت حداقلی طبقات متوسط شهری همراه بود در هیچ انتخابات مهم دیگری توفیق چندانی به دست نیاورد.
گروه سوم جریان نزدیک به آقای هاشمی رفسنجانی بود که پس از شکست دو خرداد و به ویژه مجلس ششم به این واقعیت که باید در گفتمان خود تجدیدنظر نماید پی برد و به صورت آرام و تدریجی خود را زیر عبای آقای خاتمی و جریان اصلاحات کشید. این جریان سیاسی که نمایندگی گفتمان مشخصی را نداشت و صرفا با باد قدرت به این سو و آن سو می چرخید از آقای هاشمی و حزب کارگزاران و حزب عدالت نوبخت و آقای روحانی و (در لایه هایی دورتر علی لاریجانی) را دربرمی گرفت با نزدیک کردن خود به اصلاحات جان دوباره گرفتند و در نهایت جبهه اصلاحات را قربانی انحصارطلبی و قدرت طلبی خود کردند.
جریان اصلاحات چه در انتخابات سال هشتاد و هشت [به یاد بیاوریم تمام حملات احمدی نژاد در مناظره ها به هاشمی و خانواده ایشان و کرباسچی و.. بود] و چه در حمایت از آقای روحانی دو بار چوب نزدیکی به جریان سیاسی را خورد که هیچگاه خود را اصلاح طلب نمی دانست و صرفا از اصلاح طلبان به عنوان پله قدرت طلبی خود استفاده می کرد.
این جریان سیاسی با نزدیک شدن دوباره به انتخابات سعی دارد که آقای خاتمی و سایر سران جریان اصلاحات را این بار برای حمایت از علی لاریجانی ترغیب کرده و شاید آخرین تیر خود را به پیکر در حال احتضار اصلاحات وارد نماید..