اقتصادایران یک بار دیگر در تله رکود تورمی گرفتار شده است. دو عامل مهم در ایجاد شرایط فعلی وجود دارد، اولی را باید در سیاستگذاری غلط اقتصادی جست و جو کرد و دومی را در تشدید فشارهای بیرونی. هرکس شناخت مختصری از اقتصاد ایران داشته باشد میداند که سیاستگذاری غلط ما را به این نقطه رسانده است. این تصمیمها از درون ساختار سیاسی و از آبشخور تفکرات چپ گرایانه و معتقد به اقتصاد دولتی برخاسته و جایی در علم اقتصاد ندارد.
به طور مثال منشأ خیلی از گرفتاریهای اقتصادایران کسری بودجه است. کسری بودجه مزمن به خصوص در سالهای بعد از انقلاب، ناشی از اصرار سیاستمداران به پرداخت یارانه و سیاستهای یارانهای است؛ یارانه به تولید، یارانه به مصرف، یارانه به همه چیز. این همه یارانه پیدا و پنهان، کسری بودجه را زیاد میکند، دولت هم این حجم از کسری بودجه را نمیتواند تامین کند پس به منابع بانک مرکزی متوسل میشود و به این ترتیب بنزین روی آتش تورم میریزد.
فکر میکنید دولت در برابر افزایش تورم چه سیاستی در پیش میگیرد؟ همین که تورم افزایش پیدا میکند و فشار بر مردم بیشتر میشود، دولت سرکوب را در دستور کار قرار میدهد. سرکوب قیمت، سرکوب نرخ ارز، سرکوب تجارت و … واقعا چرا؟ دولت گمان میکند با واردات میشود تورم را کنترل کرد. فکر میکند اگر نرخ ارز را پایین بیاورد، تورم را میشود کاهش داد و با قیمتگذاری در داخل به سرکوب بازار میپردازد. نتیجه تلاشهای دولت برای حل مساله چیست؟ درست نتیجه برعکس میدهد.
وقتی بازارها را سرکوب میکنید و با عنوان خدمت گذاری، نرخ ارز را تثبیت میکنید، تولید کاهش پیدا میکند و دیگر کسی انگیزه تولید ندارد. چون تولید دیگر صرف نمیکند. در نتیجه اقتصاد در تله رکود تورمی گرفتار میشود. وقتی بازار تحدید و قیمت سرکوب میشود، تولید هم پایین میآید و با کاهش عرضه، قیمت افزایش پیدا میکند و باز تورم تشدید میشود. تورم یعنی تضعیف قدرت خرید پول. وقتی تورم میشود یعنی قدرت خرید پول ملی کاهش پیدا میکند و وقتی قدرت خرید پول ملی کاهش پیدا کرد معنایش این است که ارزهای خارجی گران تر میشود.
برای مدیریت وضع موجود به طور مشخص دو دیدگاه وجود دارد:
۱⃣ راه حل اول، روشی است که سیاستمداران چپگرا مطرح و به نوعی دولت هم اعمال میکند. یعنی توسل به سیاستهای کنترل اقتصاد و سرکوب قیمتها. پیش از این اشاره کردم که این سیاستها در نهایت به کاهش تولید و افزایش تورم ختم میشود. ظاهرا این سیاست اثر خودش را گذاشته چون تولیدکنندهها میگویند برنامه ما این است که به طور منظم تولید را کاهش دهیم، چون هیچ فایدهای ندارد.
۲⃣ اما راه حل اقتصاددانان چیست؟ راه حل درست اتکا به قوانین علمی اقتصاد است و اینکه دولت تجارت را هرچه بیشتر تشویق کند؛ چون صادرات در هر شرایطی باعث رونق تولید میشود. عجیب است که در چنین شرایطی دولت تا میتواند تجارت خارجی را محدود و مشکل را مضاعف میکند. در این شرایط بهترین کار و درست ترین سیاست، سیاست تجارت آزاد است. دولت باید اجازه بدهد که فعالان اقتصادی هم در داخل و هم در تجارت خارجی آزادانه فعالیت کنن. دولت نباید کالاها را قیمتگذاری کند و نرخ ارز را نباید دستوری تغییر دهد. در تجارت آزاد، ضعیف ترین بازیگران هم نقشی برای بازی کردن دارند. این را قانون اقتصاد میگوید، کدام قانون؟ قانونی که به قانون همکاری ریکاردو معروف است. قانون معروف به مزیت نسبی.
حتما میدانید در ماههای گذشته دولت به بهانه افزایش قیمت پیاز در بازارهای داخل،از صادرات آن جلوگیری کرد.گمان کردند با جلوگیری از صادرات، قیمت پیاز در ایران کاهش پیدا میکند. قانون مزیت نسبی میگوید این کار اشتباه است. اگر دولت تجارت پیاز را آزاد کند، تجار از مرزهای غربی با قیمت ۱۵ هزار تومان صادر میکنند و از مرزهای شرقی، مثلا از پاکستان به قیمت ۱۵۰۰ تومان وارد میکنند و قیمت در داخل متعادل میشود.
اگر سیاستمداران مردم را آزاد بگذارند و مانع ایجاد نکنند، خیلی از مسائل حل میشود. فضیلت تجارت آزاد این است که مردم بدون اینکه دولت خبر داشته باشد مساله خود را حل میکنند، به شرط اینکه دولت برای آنها دردسر درست نکند.