۱-به خود می گوید: من تولید می کنم، پس هستم؛
۲-حداقل، ۱۵ کتاب در سال می خواند؛
۳-دراُوجِ نزاکت، افکارِ مخالفِ خود را به چالش می کشد؛
۴-مانندِ آلمانی ها، به قُول و قرار حسّاس است؛
۵-انتخاب می کند به چه موضوعی واکنش نشان دهد؛
۶-توانِ قابل توجهی در جمع کردن حرفهای خود دارد؛
۷-سعی می کند واردِ مغزِ مخالفِ خود شود تا او را بشناسد؛
۸-حداقل از ۲۵۰۰ واژه در مکالمات خود استفاده می کند؛
۹-مانندِ ژاپنی ها، برای انجام هر کاری آنرا به ۱۰ قسمت تقسیم می کند؛
۱۰-می تواند از بیست سالگی، منحنی افکارش را ترسیم کند؛
۱۱-می تواند در موردِ خودش، حداقل ۳۰ صفحۀ آچهار بنویسد؛
۱۲-مانندِ انگلیسی ها، درهیچ شرایطی به دیگران دشنام نمی دهد؛
۱۳-فرقِ بین هشت و هشتُ و یک دقیقه را تشخیص می دهد؛
۱۴-مانندِ تونسی ها، اعتماد به نفس دارد و می گذارد همه حرف خود را بزنند؛
۱۵-به شدت به عواقبِ کوتاه مدت و دراز مدتِ آنچه می گوید واقف است؛
۱۶-توانایی خود انتقادی مکتوبِ خود را دارد؛
۱۷-از اعداد، فراوان استفاده می کند؛
۱۸-دروغ نمی گوید چون در پی ساختنِ عمارتِ اعتماد است؛
۱۹-آنقدر کنارِ رودخانه می نشیند تا زمانه خود، پاسخِ ناجوانمردی را بدهد؛
۲۰-حداقلِ وابستگی مالی به نهادِ دولت را دارد؛
۲۱-برای درکِ مقامِ تنهایی، تلاش می کند؛
۲۲-مانندِ چینی ها، تصمیم های او نشأت گرفته از واقعیت های ملموس است؛
۲۳-آنقدر وظیفه شناس است که به ندرت فردی به او تذکر می دهد؛
۲۴-سعی می کند حرفِ افراد را از طریقِ دنیای درون آنها درک کند؛
۲۵-مانند مردم اسکاندیناوی، تواضعِ ذاتی را تمرین می کند؛
۲۶-فرصتِ مقایسه از طریق سفرِ فراوان به دست می آورد؛
۲۷-از طریق چشم و تبسّم، مخالفتِ خود را به نمایش می گذارد؛
۲۸-عمومِ واکنشهای خود را با دیدِ دراز مدت تنظیم می کند؛
۲۹-ذهنش بیشتر با Fact قضاوت می کند تا با وهم، حدس و گمان؛
۳۰-مانند یک حقوق دان، در استفاده از واژه ها وسواس دارد.