تقابل با کنشهای ایران در سطح منطقهای و بین المللی و نیز در سطح داخلی، فشار حداکثری از سوی ترامپ را در آینده افزایش می بخشد چه اینکه ترامپ در دوره بعدی نیز بر سر کار بماند چه بایدن روی کار بیاید و در میان هیچ تفاوتی میان دموکرات و جمهوریخواه نیست.
آنهایی که فکر میکنند تغییر رییسجمهوری در آمریکا میتواند در پارادایم و سیاست کلان آمریکا نسبت به ایران تغییری ایجاد کند سخت در اشتباه هستند.
با روی کارآمدن بایدن تنها در ادبیات مقامات آمریکایی با تهران تغییر خواهیم دید و البته شاهد افزایش سطح همگرایی بینالمللی میان آمریکا با اروپا علیه تهران خواهیم بود. حضور بایدن در جایگاه رییسجمهوری آمریکا به نوعی حرکت قویتر آمریکا از منظر سیاسی علیه تهران است و شرایط را به مراتب پیچیدهتر میکند.
ترامپ با ادبیات روشن و صریح سخن میگوید و در فشار به ایران نیز با وجود اینکه سیاست ابهام را پیش می برد؛ یعنی از یک طرف درخواست مذاکره و معامله با ایران دارد و از طرفی تلاش برای فشار و تحریم ایران اما مشخص است از این روند به دنبال پیروزی در جنگ ابهت آمریکا مقابل ایران است.
متاسفانه در زیربنای سیاست خارجی ایران مشاهده می شود که به عینیتهای روابط بینالملل به ویژه در مواجهه با آمریکا توجه نداشتهایم چرا که سیاست خارجی بیش از آنکه منافع محور باشد، ایدئولوژی محور است. به جای آنکه متغیر اصلی را رفتار آمریکا در نظر بگیریم باید منافع و امنیت ملی کشور را در نظام پیچیده بینالملل مورد توجه قرار بدهیم. با شناخت جامع از محیط روابط بینالمللی میتوانیم بازیهای سیاسی را رصد کرده و برای آنها برنامهریزی کنیم.
اینکه منتظر بنشینیم ببینیم مردم آمریکا بایدن یا ترامپ، کدام یک را انتخاب میکند تنها وقت کشی است. باید به سرعت در رفتار و کنش خود مبتنی بر اهداف و منافع ملی حرکت کنیم و بهترین روش را در مسیر ایجاد یک سیاست درست و بهینه برای حل و فصل مسایل ایران با مرکزیت و محوریت منافع و امنیت ملی انتخاب کنیم.