✍️ مرتضی ایمانی راد
فرض کنیم در جهان فقط دو روستا وجود داشته باشد که این دو روستا هم از هم مستقل هستند. در یکی از این روستاها هزار خانوار زندگی می کند و تنها کالایی که تولید می شود گندم است. کل تولید گندم در این ده، هزار کیلو است. ضمنا کل پول موجود در ده هم هزار تومان است که هر خانوار یک تومان در اختیار دارد. کد خدا برایش مهم است که قیمت هر کیلو گندم منصفانه تعیین شود و از اینرو جلسات متعددی در شورای ده تشکیل می شود. یکباره کدخدا مریض می شود و برای معالجه به ده دوم می رود و مجبور است یکماه بماند. مردم وقتی دیدند که کدخدا نیست که قیمت را تعیین کند خودشان شروع کردند به مبادله گندم و آنقدر قیمت ها بالا و پایین می رود تا در نهایت هر کیلوگندم برابر یک تومان در بازار تعیین می شود. این مثال برای تفهیم مطلب ساده سازی شده است و چند قانون ساده اقتصادی را بیان می کند.
این قوانین به شرح زیرند:
۱⃣ اول، همیشه میزان پول در گردش ( هزار تومان) سطح عمومی قیمتها را تعیین می کند و اگر بازار بدون مداخله کار کند، میزان پول موجود خودش قیمتها را تعیین می کند.
۲⃣ دوم، اگر تولید ثابت بماند ولی حجم پول افزایش یابد قیمتها بالا می روند.
۳⃣ سوم، در بعد از انقلاب هر سال به طور متوسط بیست و پنج درصد حجم پول بالا رفته است، در حالیکه تولید هر سال تنها ۲/۸ درصد بالا رفته است. پس می توان به سادگی فهمید که چرا چهل سال است قیمتها در ایران بالا می روند.
۴⃣ چهارم، اگر کدخدا مریض نمی شد یک قیمت متفاوت از بازار را میگذاشت که مشکلات زیادی ایجاد میکرد، چه خوب شد کدخدا مریض شد. بعدا در این باره صحبت می کنیم.
۵⃣ پنجم، قیمتی که بازار تعیین می کند بهترین قیمت برای اقتصاد است. اگر کدخدا مریض نمی شد سیستم اقتصادی ده دچار مشکل میشد.
۶⃣ ششم، گاهی اوقات که مسئولین به مرخصی می روند، اقتصاد کارکرد بهتری خواهد داشت.
۷⃣ هفتم، وقتی مسئولین به هر دلیلی دارند آزادی فعالان اقتصادی را محدود می کنند اقتصاد زیر خط کارایی کار می کند.