بدون شک، بسیاری از مردم جهان، امروز با شرایط سخت اقتصادی و تنهایی دستوپنجه نرم میکنند. آمارها نشان میدهد که کشورهای جهان، با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی درگیر هستند.
تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، افزایش حجم نقدینگی، اختلالات زنجیره عرضه و موارد متعدد دیگری از این دست، بر اقتصاد جهانی سایه افکندهاند.
اگر ایالاتمتحده را بهعنوان نمونه، مورد بررسی قرار دهیم، شاهد خواهیم بود که نرخ تورم در آن کشور، به بیشترین میزان خود طی سالهای اخیر رسیده است و بسیاری از کارشناسان معتقدند، بهواسطه لوایح بایدن، شرایط نامناسبتری نیز در پیشرو خواهد بود.
در کنار موضوعات اقتصادی، سالهاست که در اتحادیه اروپا، ایالاتمتحده، ژاپن و دیگر کشورها، روند فزایندهای از انزوای اجتماعی به وجود آمده است.
این مشکلات پس از همهگیری کرونا و قرنطینه ناشی از آن، به شکل چشمگیری افزایش یافته و فشار مضاعفی به مردم و دولتها وارد کرده است؛
بهگونهای که از یکسو، جبران عوارض اقتصادی ناشی از آن را به چالشی بزرگ برای دولتها تبدیل کرده و از سوی دیگر، اثرات منفی اجتماعی پدیدآمده از آن را به حدی رسانده که موجب هشدار سازمانهای بینالمللی مربوطه شده است.
شرایطی که تشریح شد، اتکا به شبکههای اجتماعی، سرگرمیهای آنلاین، پلتفرمها و کسبوکارهای مجازی را افزایش داده و زمینه توسعه چشمگیر مفاهیمی همچون واقعیتمجازی، واقعیتافزوده، بلاکچین، محاسبات ابری، رمزارزها و هوش مصنوعی را فراهم آورده است.
متاورس در این فضا، توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرده است. این مفهوم، نخستینبار در سال ۱۹۹۲، در رمان علمی-تخیلی «Snow Crash» متولد شده بود؛ رمانی که در آن دنیای مجازی، موازی با دنیای واقعی به تصویر کشیده شده است، اما اکنون پس از گذشت سهدهه، عمومیت یافته است.
رشد این پدیده در پی پاسخ به تقاضایی است که در زندگی واقعی امروزه، پاسخهای محدودی مییابد که آزادی، شبکههای توزیعشده، سازمانهای غیرمتمرکز، جوامع خودمختار، شبکههای بانکی رمزگذاریشده، هوش مصنوعی قابل اعتماد، ارتباطات نامحدود و امن از آن جملهاند.
متاورس، نهتنها شبکههای متمرکز، بلکه قوانین سخت اجتماعی را که پشت شبکههای متمرکز وجود دارند، به چالش میکشد. این تقاضا برای متاورس از نیازهای بشر سرچشمه گرفته و در سالهای اخیر نمایان شده است.
در عصری که ارتباطات به سمت جهانیشدن سوق پیدا کرده، مابین آزادی بشر با نظامهای ملی، تعارضات جدی درگرفته است. حاکمیت ملی و سیستم بانکی وابسته، گردش فرامرزی سرمایه را محدود میکنند.
این نظامها بهواسطه در اختیار داشتن حق انحصاری چاپ پول، نهتنها شکاف بین فقیر و غنی را بیشتر میکنند، بلکه باعث ایجاد بحران بدهی نیز میشوند.