روشی که چین و بعدا ایتالیا پیش گرفتند ترکیبی از قرنطینه کردن ،تعطیل کردن فعالیتهای اقتصادی و استفاده از قانون برای نگه داشتن مردم در خانه و کمک به تامین غذا و بهداشت برای این جمعیت است.
روش دیگری که کشوری مثل تایوان پیش گرفت کنترل همگانی افراد جامعه و شناسایی افراد مشکوک به بیماری و ایزوله کردن آنها در اولین مراحل شیوع است.
موفقیت نسبی تایوان مدیون داشتن زیرساختهایی مثل دادهها از تاریخچه سلامت افراد، کنترل به موقع سفرهای افراد جامعه، ایزوله کردن بیمار، در کنار سازماندهی منظم مدیریتی بوده است.
این درجه از آمادگی تا حدی به تجربه کشورهای آسیای شرقی در برابر ویروسهای گذشته مثل سارس برمیگردد.
در کنار این رویکردها روش دیگری هم پیشنهاد شده که میتوان آن را روش دولت بریتانیا نامید. اولین فرض این رویکرد این است که درصد بزرگی از جامعه، شاید تا سه چهارم مردم این ویروس را خواهند گرفت و برای جلوگیری از شیوع گسترده و همهگیر دیر شده است.
اما میتوان سه چیز را مدیریت کرد: نرخی که مردم بیمار میشوند، اینکه چه گروههایی بیمار بشوند، و اینکه گروههایی که در معرض خطر شدیدی هستند ایزوله نگه داشته بشوند.برای اینکه نرخ بیمار شدن افراد متناسب با ظرفیت درمانی جامعه باشد باید فقط به افراد کمخطر اجازه داد تا در معرض ویروس قرار داشته باشند، یعنی کسانیکه مثلا سنشان کمتر از ۵۰ یا ۶۰ سال است و سابقه بیماری ریوی، قلبی، یا دیابت ندارند.
چون به شرط ابتلا، نرخ بروز علایم شدید و نیاز به بیمارستان در این گروه بسیار کمتر از گروه پرخطر است.هزینه این روش این است که اجازه میدهد درصدی از گروه کمخطر مریض شوند و از بین آنها درصدی از بین بروند.
نرخ مرگ به ابتلا شاید برای این گروه ده یا بیست مرتبه کوچکتر از گروه پرخطر باشد، اما هزینه انسانی همچنان بزرگ خواهد بود. علت اینکه سیاستگزار چنین راهی را انتخاب میکند این است که در اعتقاد او جایگزین این هزینه انسانی بزرگ، یک هزینه انسانی بزرگتر است.
نخستین نگرانی این است که قرنطینه ، نگه داشتن مردم در خانه، مراقبتهای شدید همگانی و تعطیلی بخش بزرگی از کسب و کار تا چه زمانی میتواند ادامه پیدا کند. آیا مثلا در سه ماه آینده کاهش نرخ بازتولید بیماری به حدی میرسد که ویروس ناپدید شود؟
اگر لازم است که در این دوره ریاضتی بمانیم تا پروسه ساخت واکسن تمام شود، در این صورت آیا باید شش ماه صبر کنیم یا یک سال یا یک سال و شش ماه؟ اگر بعد از مدتی از مراقبت و ریاضت دست برداریم و به سیستم روزمره قبلی نزدیک بشویم آیا دوباره ویروس از راهی وارد میشود و ما با صورت مسالهای که امروز روبرو هستیم دوباره روبرو میشویم؟
علاوه بر این، هزینه شدیدی را که بر مردم بهخاطر ضعیفشدن اقتصاد و تعطیل شدن کسب و کارها وارد میشود باید جدی گرفت. جامعه تا به کجا حاضر به پرداخت هزینههای اقتصادی است و دولت تا کجا میتواند حدی از رفاه را برای مردمی که مجبور شدهاند کمتر کار کنند یا کار نکنند تامین کند؟
در مدل بریتانیایی، گروه کمخطر با نرخی متناسب با ظرفیت درمانی به ویروس مبتلا میشوند، و چون متناسب با نرخ بیماران مراقبت درمانی وجود دارد از مراقبت پزشکی محروم نمیشوند. در هر حال، به شکل اجتنابناپذیری افرادی از این گروه کمخطر تلف میشوند.
ما میدانیم که نرخ مرگ به ابتلا به مراتب در گروه کمخطر کمتر است، اما نمیدانیم دقیقا چند است.فرض بر این است در نهایت پس از اینکه همه افراد گروه کمخطر ویروس گرفتند همه آنها با هم ایمن میشوند و به اصطلاح ایمنی گلهای بهوجود میآید. چون این افراد ایمن دیگر ناقل هم نیستند، میتوان گروه پرخطر را هم به جامعه برگرداند. فایده خریدن زمان است
در واقع، هزینه خرید زمان ضعیف شدن اقتصاد و ریاضتیشدن زندگی مردم است اما مابا عدم قطعیت روبرو هستیم .مشکل اینجاست که ما نمیدانیم واکسن این ویروس چه وقتی به بازار میآید
در مقایسه با رویکرد کشوری مثل تایوان، رویکرد بریتانیا بر این فرض استوار است که جامعه زیرساخت لازم برای اجرای تشخیص موثر بیماران و ایزوله کردن آنها را در مقیاس ملی ندارد چون در واقع دیگر دیر شده است و سازماندهی لازم، آمادگی برای سیاستگزاری هماهنگ، یا ابزاری مثل اطلاعات دقیق رکوردشده از سلامت افراد جامعه یا تعداد کافی کیت شناسایی وجود ندارد.
مبنای این رویکرد این است که اگر همه دنیا مثل تایوان بود ویروس بعد از مدتی ناپدید میشد ولی با شرایط موجود قبل از ورود واکسن درصد بزرگی از جامعه به هر حال این ویروس را میگیرند، در نتیجه هزینه خرید زمان بزرگتر از منفعت آن است.