به نظر میرسد که تا قبل از اسفند ۹۸ قیمت شرکتهای بزرگ در بازار سرمایه متناسب با ارزش دلاری آنها بوده اما رشد قیمت شرکتهای کوچک هیچ تناسبی با واقعیتهای اقتصادی نداشته است.
اما از اسفند ۹۸ به بعد رشد سریع شاخص مختص شرکتهای کوچک نبوده و شرکتهای بزرگ هم افزایش قیمتی را تجربه کرده اند که تناسبی با اقتصاد ایران و جهان ندارد.
محتملترین سناریو در ماههای پیشرو کاهش جدی قیمت شرکتهای کوچک و اصلاح قیمت شرکتهای بزرگ به نحوی است که ارزش دلاری آنها متناسب با شرایط تعادلی بازار گردد. امری که احتمالا بخشی از آن از طریق کاهش شاخص و بخشی از طریق افزایش قیمت ارز اتفاق خواهد افتاد
نیمهی پر لیوان:
اقتصاد ایران در طی دهههای گذشته همواره درگیر شوکهای تورمی بودهاست. فلذا خانوادهها همواره به دنبال راهی برای حفظ ارزش داراییهای خود در برابر شوکهای تورمی بودهاند.
به طور سنتی خانوادهها از طریق سرمایهگذاری در بازارهای مسکن، طلا و ارز از داراییهای خودشان در برابر شوکهای تورمی محافظت کردهاند. این امر هر چند ریسک سبد خانوار در برابر شوکهای تورمی را کاهش میدهد اما منجر به اختصاص غیر بهینه منابع کشور شدهاست به طوری که در بازار مسکن با انبوه خانههای خالی مواجه هستیم.
سرمایهگذاری خانوارها در طلا و دلار نیز نه تنها منجر به هیچ ارزش افزودهای در اقتصاد نمیشود بلکه منجر به تشدید شوکهای ارزی و تورمی میشود.
اتفاق خوبی که در سالهای اخیر افتاده است اضافه شدن سرمایه گذاری در بورس به سبد سرمایهگذاری خانوادهها هست. در واقع بورس نیز مانند مسکن از ارزش داراییها در برابر شوکهای ارزی محافظت میکند و در بلند مدت میتواند جایگزین بسیار مناسبی برای سرمایهگذاری در ارز و طلا باشد.
این امر از طرفی ظرفیت بازار را در جذب شوکهای ارزی افزایش میدهد و از طرفی در صورت استفاده صحیح از ظرفیتهای بازار سرمایه و تسهیل عرضهی اولیهی شرکتهای خوب میتواند به رشد اقتصادی کشور کمک کند.
باید خاطر نشان کرد که علی رغم رشد بسیار شدید پول ورودی خانوارها به بورس، کل خالص پول ورودی خانوارها در سال ۹۸ تنها در حدود ۳۰ هزار ه م ت بوده است که معادل کمتر از ۲% نقدینگی نظام بانکی و معادل حدود ۲ میلیارد دلار بوده است (عددی که در مقابل مداخلات بانک مرکزی در سال ۹۶ در بازار ارز ناچیز به حساب میآید).
نیمهی خالی:
اما ورود تعداد بسیار زیاد افراد ناآشنا با این بازار و تصور ادامهی روندهای گذشته در میان بخش زیادی از سرمایهگذاران منجر به ایجاد حباب در بازار میشود.علاوه بر آن در چنین فضایی انگیزهی برخی سو استفاده کنندگان برای ارائهی اطلاعات غلط به سرمایهگذاران کمتر آشنا با دانش مالی افزایش پیدا میکند.
مجموع این عوامل منجر به مکانیسم فیدبک مثبتی میشود که توانایی ایجاد حباب در بازار را دارد. همچنین شرکتهای کوچکتر به دلیل تاثیر گرفتن بیشتر قیمتشان از ورود و خروج سرمایه بیشترین تاثیرپذیری را از این اتفاق دارند.
با مقایسه ارزش دلاری ۱۰۰ شرکت بزرگ بورس ایران و ۱۰۰ شرکت کوچک بورس در طی سالهای گذشته مشاهده میکنیم که بخش عمدهی افزایش قیمت شرکتهای بزرگ از ابتدای سال ۹۷ تا انتهای سال ۹۸ تنها منجر به بازگشت ارزش دلاری این شرکتها به سطح آن قبل از شروع بحران ارزی شده است و به نوعی شاید متناسب با ارزش اقتصادی این شرکتها باشد.
اما در مورد ۱۰۰ شرکت کوچک بورس مشاهده میشود که ارزش دلاری آنها در انتهای اسفند ۹۸ بیش از ۳ برابر ارزش دلاری آنها قبل از شروع بحران ارزی است. رشد قیمتی که به نظر نمیرسد با هیچ یک از واقعیتهای اقتصاد ایران تناسبی داشته باشد.
از ابتدای سال ۹۹ ارزش دلاری شرکتهای بزرگ هم بیش از ۳۰% افزایش یافته است. افزایش قیمتی که تناسبی با اتفاقات اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی ندارد.
البته انتظارات در مورد افزایش قیمت ارز میتواند عامل بخشی از این افزایش قیمت باشد.
به نظر میرسد که اتفاقات فعلی بازار سهام ایران تشابهاتی با انتفاقات بازار سهام چین در سال ۲۰۱۵ دارد.بازاری که با رشد ورود خانوارها به بازار و همچنین خریدهای اعتباری و اهرم کردن سرمایه گذاری ها و “مدیریت بازار” توسط دولت چین در ابتدا، رشد بیش از ۱۰۰ درصد را تجربه کرد. رشدی که اتفاقا برای شرکتهای کوچکتر بیش از ۲۰۰ درصد بود. اما در نهایت بخش عمدهی این افزایش قیمت شرکتهای کوچک و بزرگ از بین رفت !