همیشه ادعا کردهایم که هدفمان اقتصاد بدون نفت است. منظور این نبوده که نفت را از ما بگیرند و آن گاه بگوییم «اقتصاد بدون نفت»، بلکه منظور این بوده که از نفت به عنوان یک سرمایه کمکی استفاده کنیم.
کشورهای در حد ما در چند دهه اخیر مانند کره جنوبی یا برخی کشورهای کوچک اروپایی، سرمایههای خود را از آمریکا گرفتند و پیشرفت کردند و توقع ما این است که نفت همان سرمایه را برای ما به ارمغان بیاورد. اما مشکل اینجاست که ما از قبل از اینکه به گام نخست، یعنی کسب ثروت نفتی دست یابیم، به گام سوم آن فکر میکنیم که اگر پول را به دست بیاوریم با آن نه توسعه اقتصادی، و بلکه قدرت نظامی را به وجود بیاوریم.
فکر میکنیم الآن در مرحله توسعه قدرت نظامی هستیم در حالی که هنوز فروش نفت را به درستی نتوانستهایم مدیریت کنیم. اگر به گام سوم بیندیشیم و به گام نخست و دوم نپردازیم، طبیعی است که قدرتهای جهان از این بیمناک خواهند شد و در برابر ما میایستند
سیاست نفتی شاه در اواخر دوره حکومت تند بود و موجب نگرانی غربیها بود که شاه ممکن است نقشه خطرناکی در سر داشته باشد. معادلهای که ما باید بدانیم این است که پول نفت از آن نظام سرمایه داری است و مصرف این پول قاعدتاً باید به سمت نظام سرمایه داری و غرب جریان پیدا کند آنها اجازه نمیدهند این پول به جیب قدرتهای رقیب شان برود. شاه نظر داشت که از نفت سلاحی سیاسی بسازد و به جنگ خود غرب برود.
در دوره جمهوری اسلامی ما هم از نفت به عنوان سلاح سیاسی استفاده کردیم.اوایل انقلاب تولید نفت ایران از ۶/۶ میلیون بشکه به ۶۰۰ هزار بشکه تقلیل پیدا کرد و یکی از شوکهای نفتی را ایجاد کرد.
در دوره آقای هاشمی ما پول نفت را خواستیم صرف بازسازی کشور نماییم. در آن دوره، کشورهای عربی هوادار قیمت کمتر بودند و صدام هم با کمک آنها فشار میآورد که سهم تولید ایران در رقابت با عراق کمتر باشد. تلاش ما این بود که بالاتر از عراق باشیم و این یکی از دعواهای ما با کویت و عربستان بود. آقای هاشمی فشار آورد و درگیری جدیدی ایجاد شد، در سالهای ۷۶-۱۳۷۵ تقریباً ایران در تمام روابط خارجی خود منزوی شد
آمدن آقای خاتمی علاوه بر گشایش سیاسی، گشایشی در مسأله نفت هم بود که دوره بسیار سازندهای را با اوپک، اعضای آن و دیگر بازیگران نفتی تجربه کردیم. به قدری روابط ما خوب شده بود که عربستان حاضر شد ما نفت بیشتری بفروشیم . در سال ۱۹۹۷، قیمت نفت به دلیل بحران شرق آسیا کاهش پیدا کرد
در دوره آقای احمدی نژاد، دولت نفت را ۳۰ دلار تحویل گرفت و تا حدود ۱۵۰ دلار هم فروخت. بنابر برخی گزارش ها، دولت در آن دوران ۸۵۰ میلیارد دلار نفت فروخت. در غرب، باور بر این بود که این پول عمدتاً صرف همکاری با چین و روسیه و کره شمالی و نیز تأمین مالی گروههای اسلامی شده است. البته، بخشی از این پول واقعاً در داخل صرف فقرا و طبقات پایین جامعه شد اما به هیچ روی، این پول صرف توسعه اقتصادی و حتی توسعه در بخش نفت نشد.
در دولت روحانی تلاش شد تحریمها برداشته شود، ولی شاهد توسعه مورد انتظار در حوزه نفتی نبودیم.یکی از دعواهای آمریکا با ایران این است که میگوید چه دلیلی دارد که اروپا و آمریکا نفت ایران را بخرند و دلار بپردازند و ما با آن دلارها هر کاری دلمان خواست، و از جمله علیه همان کشورها، فعالیتهایی انجام دهیم.
آنها معتقدند هر گونه توسعه نظامی ما علیه آنها خواهد بود و ادعایشان این است که شما چرا توسعه اقتصادی پیدا نمیکنید و فقط به دنبال توسعه نظامی هستید.ما در فروش و تولید نفت خطا کردهایم.
بعد از سالها نمیتوانیم یک پالایشگاه بسازیم. یا حتی اگر بتوانیم، پالایشگاهی که میسازیم دارای تکنولوژی وارداتی است، پر ایراد است، و هزینه آن هم بالاتر از پالایشگاهی است که توتال برای ما میسازد
دوست داریم عراقی که به واسطه وجود صدام با آن جنگیده ایم با ما دوست باشد، سوریه متحد ما باشد، یمنیها و لبنانیها به حقوق شان برسند، جمهوری اسلامی به لحاظ داشتن حکومتی دینی فرصتی برای جذب منطقه و اتحاد با ملتها دارد، اما نه صنایع نفتی را توسعه داده ایم، نه توسعه اقتصادی به پیش برده ایم و نه حتی به قدر کافی به لحاظ نظامی آمادگی داریم و حالا آمده ایم همه را در برابر خود قرار دهیم
آمریکاییها از سال ۱۹۷۲، تلاش کردند میان چین و شوروی جدایی بیندازند. آنها چین را تحویل گرفتند و به آن به لحاظ اقتصادی فرصتهایی دادند و چین با کمک آمریکا و اروپا سر و سامان گرفت. از این رو، این چین چندان ضد آمریکا نیست و نمیتواند باشد و ما نباید روی این موضوع حساب خاصی باز کنیم.